سلامت روان فردی

آیا اهدافی را دنبال می کنید که واقعاً برای شما مهم است؟

آیا اهدافی را دنبال می کنید که واقعاً برای شما مهم است؟: اگر رابطه پیچیده ای با هدف گذاری دارید، تنها نیستید.

طبق مطالعه ای که توسط Statistic Brain در مورد تصمیمات سال نو انجام شد، تنها 45 درصد از آمریکایی ها معمولاً اهداف سال نو را تعیین می کنند و 38 درصد هرگز این اهداف را انجام نمی دهند. تنها 75 درصد از کسانی که اهداف خود را تعیین کردند، هفته اول را پشت سر گذاشتند.

چرا تعداد کمی از افراد اهدافی را تعیین می کنند، یا زمانی که انجام می دهند آنها را حفظ می کنند؟

پاسخ ممکن است در یک مطالعه جدید توسط محققان Tonglin Jiang و Constantine Sedikides با عنوان ” ترس می تواند خود دستیابی اصیل را از طریق خود تعالی برانگیزد”

در این مطالعه، نویسندگان دو فرضیه را بررسی می‌کنند:

ترس انگیزه خودیابی اصیل را ایجاد می کند

این کار را با تقویت خود تعالی انجام می دهد

به عبارت دیگر، آنها می پرسند زمانی که ما ترس را تجربه می کنیم، آیا احتمال بیشتری وجود دارد که با خود واقعی خود همسو باشیم ؟ و اگر چنین است، چگونه می‌توانیم از این حس ترس استفاده کنیم تا اهداف معتبرتری تعیین کنیم؟

تأثیر ترس بر خود یابی اصیل

جیانگ و سدیکیدس فرضیه‌های خود را در مجموعه‌ای از 14 مطالعه، با استفاده از ترکیبی از انواع مطالعات، آزمایش‌های صحرایی و آزمایشگاهی و طیف وسیعی از شرکت‌کنندگان در چین و ایالات متحده آزمایش کردند.

بسیاری از مطالعات با درخواست از شرکت کنندگان برای موافقت با جملاتی مانند «تقریبا هر روز احساس تعجب می کنم» و «من احساس شگفتی می کنم»، رابطه بین «ترس گرایشی» (یا اینکه فرد چقدر تمایل دارد که مرتباً احساس ترس کند) و خودسازی اصیل را بررسی کردند. آنها دریافتند که کسانی که موافق بودند – به عبارت دیگر، که تمایل بیشتری به احساس ترس داشتند – همچنین انگیزه بیشتری برای دنبال کردن اهدافی داشتند که به خود واقعی آنها احساس می کردند.

اما آیا این همبستگی بین ترس و خودخواهی اصیل صرفاً تمایلی بود؟ یا ممکن است از کسی که هیبت را تجربه کرده است ناشی شود؟

برای پاسخ به این سوال، چندین مطالعه بررسی کردند که چگونه می توان احساس ترس شرکت کنندگان را دستکاری کرد. به عنوان مثال، محققان به نیمی از شرکت‌کنندگان تصاویر شگفت‌انگیزی مانند شفق قطبی و کهکشان راه شیری در بالای کوه فوجی ارائه کردند، سپس از آنها خواستند آخرین باری را که ترس را تجربه کرده‌اند، به یاد بیاورند. به گروه کنترل تصاویری نشان داده شد که کارهای خانه مانند لباس‌شویی را نشان می‌داد و از آنها خواسته شد آخرین باری را که آن کار را انجام داده‌اند، به خاطر بیاورند.

نتایج مطابق با مطالعات ترس منشأ بود. شرکت کنندگان در گروه آزمایش ترس بیشتر تمایل داشتند که اهداف مرتبط با خود واقعی خود را دنبال کنند.

یافته ثابت؟ در طول 14 مطالعه، ترس انگیزه‌ای برای پیگیری خود واقعی است. چرا این یافته اینقدر مهم است؟

من با Tonglin Jiang تماس گرفتم تا بپرسم این مطالعه چگونه به افرادی که اهداف را برای یک سال جدید یا انتقال زندگی شکل می دهند مربوط می شود.

او در پاسخ گفت: «فکر می‌کنم این نشان می‌دهد که وقتی احساس می‌کنید سردرگم، بی‌معنا یا از دست دادن مسیر هستید، می‌توانید به آسمان نگاه کنید یا با طبیعت ارتباط برقرار کنید. “احساس ترسی که توسط آنها ایجاد می شود، شما را از پیش پاافتادگی روزانه خود رها می کند و به شما کمک می کند قطب نمای درونی خود را پیدا کنید.”

 

تعیین اهدافی که معتبر هستند

همانطور که من به معنای واقعی کلمه با هزاران نفر کار کرده ام – از رهبران و بنیانگذاران گرفته تا خلاقان و کارآفرینان – به چند عنصر کلیدی توجه کرده ام که به افراد کمک می کند تا پس از تعیین اهداف، آنها را دنبال کنند. و این عناصر مستقیماً با این مطالعه پیوند دارند.

یکی از دلایلی که بسیاری از ما اهداف را رها می کنیم این است که آنها با دیدگاه واقعی ما برای خود یا کارمان در جهان همسو نیستند. ما اهداف غیر معتبری را تعیین می کنیم که طنین انداز نمی شوند. یا اهداف «باید» که بر اساس چیزهایی هستند که احساس می کنیم باید انجام دهیم. نه چیزهایی که ذاتاً به ما انگیزه می دهند یا ما را روشن می کنند.

یا، ما از کل ایده هدف گذاری اجتناب می کنیم زیرا تجربیات گذشته منجر به ناامیدی شده است.

به عنوان مثال، یک هدف رایج در سال جدید کاهش وزن یا خوش فرم شدن است، که همه ما احساس می کنیم “باید” انجام دهیم.

بخشی از مشکل ذاتی نیز روش ما برای هدف گذاری است. ما روی یک نتیجه تمرکز می کنیم، آن را یادداشت می کنیم و سپس آن را فراموش می کنیم.

معنای کمی در نتیجه و معنای بسیار کمی در روند واقعی وجود دارد.

بنابراین جای تعجب نیست که ما پستانداران معناساز آنها را فراموش می کنیم.

مهم است که تجربیات معناداری داشته باشیم که به چرایی و انگیزه عمیق ما کمک می کند و سپس به هدف یا هدفی که دنبال می کنیم منجر می شود. سپس ما به احتمال زیاد انگیزه بیشتری برای ترسیم چگونگی و مراحل بعدی برای رسیدن به آنجا خواهیم داشت.

این مطالعه یک یافته کلیدی را در مجموعه کار من تأیید می کند: اینکه تجربیات شگفت انگیز می توانند بخشی از روش ما برای تعیین و سپس پیگیری اهداف مهم باشند.

ما می‌توانیم تجربه‌های شگفت‌انگیز و شگفت‌انگیز را دنبال کنیم تا از خود واقعی خود بهره ببریم. انجام این کار به نوبه خود می تواند آن هدف بدون الهام را به چیزی تبدیل کند که واقعاً ما را برای تبدیل شدن به فردی ترغیب کند. به عنوان مثال، که با کنجکاوی و مراقبت بیشتر برای رژیم غذایی یا ورزش از این زندگی لذت می برد.

اما وقتی در کنار گرند کانیون زندگی نمی‌کنید، چگونه می‌توانید تجربه‌های شگفت‌انگیز را دنبال کنید؟

تعیین اهداف استثنایی

یک مشتری یک سازمان سهام عدالت نژادی را تأسیس کرد که در پنج سال گذشته کارهای استثنایی انجام داده است. در ظاهر، اهداف او با خود واقعی او همسو هستند . اما در چند سال گذشته، او متوجه شد که از کار به جای اینکه از آن انرژی گرفته باشد، خسته شده است.

من چندین مشتری و اعضای حلقه های درونی مغز متفکر خود را تشویق می کنم تا “نقطه افق” را پیدا کنند. نقطه افق مکانی است که آنها می توانند یک وسعت بصری بزرگ را تجربه کنند. دسترسی به مکان باید آسان باشد و احساس باز بودن و مثبت بودن را القا کند.

به نظر می رسد که یافتن نقطه افق تمرینی است که من به طور فطری از نوجوانی انجام داده ام – یافتن یک افق دور برای به دست آوردن چشم انداز و تأمل.

نکته این است که دیدگاه به دست آوریم و فضایی برای پرسیدن سوالاتی مانند “من کیستم؟” من همیشه کی بودم؟ من بیشتر می خواهم چگونه ظاهر شوم؟ بیشتر از همه می‌خواهم برای چه شناخته شوم؟

جغرافیا و مکان می تواند حس ما را از خود گسترش دهد و تجربه شگفتی یا ترس را القا کند.

وقتی مشتری من نقطه افق خود را پیدا کرد و شروع به پرسیدن آن سوالات عمیق تر کرد. پاسخ ها او را به هدف گذاری برای یک ابتکار جدید در خارج از سازمان خود و در عین حال در ارتباط با سازمان خود سوق داد – ابتکاری که دوباره به او انرژی داد.

در تجربه ترس، مي توانيم به خودمان اجازه دهيم كه باز شويم. و خود را در ارتباط با حوزه نفوذ بسيار بزرگتري ببينيم، و اهدافي را تعيين كنيم كه حتي گسترده تر و همسوتر از آنچه قبلاً برنامه ريزي كرده بوديم. با خود واقعي ما هماهنگ باشد.

تجربه هیبت خود را پیدا کنید

من در کتاب خود به نام به نقاط افق در دو زمینه اشاره می کنم.

یکی در مورد باز بودن است. وقتی کار جدیدی را شروع می‌کنید – یک ابتکار جدید، یک فصل جدید در زندگی یا کارتان، یک سال جدید – یک نقطه افق می‌تواند شما را سرزنده و در معرض امکان نگه دارد.

دیگری امید است. یک نقطه افق می تواند به ما کمک کند در مواقعی که شرایط سخت است، چشم انداز داشته باشیم. اهداف کوچک و معنادار در میان افرادی که در میان ناملایمات امیدوار هستند ضروری است.

قبل از تعیین اهداف سال آینده، زمانی را برای تجربه ترس اختصاص دهید. و یک نقطه افقی را پیدا کنید که در آن بتوانید وسعت بصری بزرگی را به دست آورید. خواه این دیدگاه در پیاده روی نزدیک باشد یا بالاترین نقطه شهر شما. بدن خود را طوری قرار دهید که بتوانید مستقیماً به افق پیش روی خود خیره شوید. و به خود اجازه دهید که واقعاً احساس باز بودن را تجربه کنید و در زندگی خود رویاپردازی کنید.

من شما را تشویق می کنم که دفترچه یادداشت خود را بردارید و افق امید خود را کشف کنید. از خود بپرسید، یک هدف معنی دار که قصد دارید در سه ماه آینده یا کمتر به آن برسید چیست؟

در اینجا چند سؤال دیگر وجود دارد که به شما کمک می کند تا در مورد آن تحقیق کنید:

در سال 2023 چه چیزی خلق خواهید کرد؟

چگونه برای جامعه خود ظاهر خواهید شد؟

چگونه زندگی شما معنا و تحقق بیشتری خواهد داشت؟

چگونه می‌توانید با خود واقعی‌تان هماهنگ‌تر زندگی کنید؟

تجربیات شگفتی و ترس را دنبال کنید تا چشم انداز خود را فراتر از اهداف باریک “باید” باز کنید و در عوض مجموعه گسترده تری از اهداف عملی ایجاد کنید که واقعاً مهم هستند.

نوشته ای از کلینیک آنلاین روانشناسی

Therapy Center

02188015978

09334946711