سلامت روان فردی

6 نکته برای انجام کار در حالی که غمگین و ناامید هستید

6 نکته برای انجام کار در حالی که غمگین و ناامید هستید: این روزها دلایل زیادی برای احساس غم و اندوه داریم. به نظر می رسد ما یک ضرورت فرهنگی داریم که غمگین نشویم و سپس یک ضرورت فرهنگی مرتبط داریم که غم و اندوهی را که تجربه می کنیم «افسردگی» بنامیم. اما اگر بتوانیم از آن الزامات فرهنگی خارج شویم، با یک حقیقت ساده و دشوار روبه‌رو می‌شویم: اکثر مردم امروزه بسیار غمگین هستند.

دلیل مهم این غم عمیق این است که ما امید خود را از دست داده ایم. ما دلایل زیادی برای از دست دادن امید داریم. احساس ناامیدی ما غیرمنطقی نیست. آنها کاملاً منطقی هستند و همانطور که کارشناسان دوست دارند آن را بیان کنند مبتنی بر شواهد هستند. ما امید خود را از دست داده‌ایم زیرا به نظر می‌رسد که همه چیز در زندگی تاریک شده است. زندگی اکنون با نور روز بسیار کمتری می آید.

امید داشتن به این سیاره سخت است. به سختی می توان امیدوار بود که این بیماری همه گیر هرگز از بین برود. امید به دموکراسی سخت است. به سختی می توان امیدوار بود که نابرابری ها و بی عدالتی های گسترده ای که در حال حاضر وجود دارد، اصلاح شود. باور این گونه سخت است.

در نتیجه ما غمگینیم. اما ما باید در حالی که غمگین هستیم ادامه دهیم، زیرا اینجا هستیم. چگونه قرار است این شاهکار را انجام دهیم، در حالی که احساس ناامیدی و غمگینی می کنیم؟ ممکن است احمقانه به نظر برسد که “نکات” برای چالشی به این عمق ارائه کنیم، مثل اینکه در مورد نصب یک برنامه یا فروش خانه صحبت می کنیم. با این وجود، ما باید از یک جایی شروع کنیم. در اینجا شش نکته برای کنار آمدن در شرایط دشوار وجود دارد:

1. همه چیز آنطور که بود نیست. این را درک کنید.

با اندوه و ناامیدی خستگی روحی و جسمی همراه می شود. این بدان معناست که ممکن است بیشتر بخوابیم، یا راحت‌تر بخوابیم، یا به اندازه‌ای که به انجام دادن عادت کرده‌ایم، کارمان را انجام ندهیم، یا از کارهای ساده خسته شویم، یا فقط با فکر کردن به کارهایی که باید انجام دهیم، خسته می‌شویم. ما نباید تعجب کنیم که عملکردمان ضعیف است. اوضاع آنطور که بود نیست. این را درک کنید.

2. همه چیز تغییر کرده است. و هیچ چیز تغییر نکرده است.

ما همیشه قرار بودیم عمر خود را بگذرانیم و سپس بمیریم. ما همیشه فقط به ماده انرژی می‌دادیم که کاملاً مطمئن بودیم که به غبار کیهانی باز می‌گردد. بنابراین، ما همیشه فقط دو انتخاب داشتیم: مطابق اهداف زندگی خود زندگی کنیم، در کنار خوبی‌ها و مخالفت با بدها، یا به این شکل زندگی نکنیم. هیچ چیز در مورد آن ضروری تغییر نکرده است. مهم نیست جهان چگونه بچرخد، دستورات راهپیمایی ما دقیقاً یکسان است: انجام کار درست بعدی. آن تلاش ها هرگز قرار نبود دنیا را نجات دهند یا ما را از مرگ نجات دهند. آنها هنوز نخواهند کرد. اما آنها راهی برای زندگی در اختیار ما می‌گذارند که زمان ما را بر روی زمین حس شخصی می‌کند.

3. تحقق به معنای تسلیم شدن یا تسلیم نشدن نیست.

ما در آن تاریکی می ایستیم و می گوییم: «باشه، من احساس غمگینی می کنم. احساس ناامیدی میکنم من احساس اضطراب می کنم. اما مقداری منابع باقی مانده و مقداری آزادی باقی مانده دارم. بگذارید به چشمان زندگی، از جمله کارهایی که در حال حاضر انجام می‌دهم نگاه کنم و ببینم کجا و چگونه می‌توانم تلاش کنم. کائنات اهمیتی نمی دهد که من این تلاش را انجام دهم یا نه، اما من انجام می دهم. و من می توانم این تلاش را انجام دهم.» نگرشی برای اتخاذ آن وجود دارد که حقایق هستی را تغییر نمی دهد، اما واقعیت های وجودی شما را تغییر می دهد. به نظر می رسد، “با وجود اینکه خم شده ام، می توانم بایستم.”

 

4. غمگین باش. اما خودت را نزن.

غمگین بودن یک چیز است. اینکه خود را به غمگین بودن متهم کنید، انگار که مرتکب جرم شده اید، چیز بسیار متفاوتی است. هیچ جنایتی مرتکب نشدی هیچ ضعفی نشان ندادی شما به هیچ بیماری روانی تسلیم نشدید. اگر در کاری شکست خورده اید، خود را به خاطر غمگینی سرزنش کنید، بسیار بی فایده است. شما غمگین هستید زیرا دلایلی برای احساس غم دارید.

5. در کار تجدید نظر کنید، کار را دوباره تصور کنید، بلکه کار را نیز انجام دهید.

قبل از این همه غم و ناامیدی جدید، ممکن است از کار خود خیلی لذت نبرده باشید. اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی های مورد نظرسنجی کار آنها را دوست ندارند. کار آنها قبلاً آنها را ناراحت می کرد. گزینه های محدود آنها نیز همینطور بود. اینطور نبود که از کار فعلی خود متنفر باشید و بتوانید انگشتان خود را بشکنید و در قرعه کشی کاری برنده شوید. اکنون، در بالای آن واقعیت های ماندگار، شما سهم جدیدی از غم و ناامیدی دارید. خوب، گزینه‌های شما محدود اما واضح هستند: کارهایی را که باید انجام دهید، از جمله تمام بخش‌های مالیاتی کار فعلی‌تان را انجام دهید. و در صورتی که لازم است دوره جدیدی را طراحی کنید، نهایت تلاش خود را بکنید. این به نظر می رسد: “من ظاهر می شوم. و همچنین رویا و برنامه ریزی می کنم.

6. به دنبال آسایش و شادی باشید.

خیال پردازی راحت است؟ سپس خیال پردازی کنید. آیا گوش دادن به آهنگ های قدیمی لذت بخش است؟ سپس به آهنگ های قدیمی گوش دهید. آیا هوس آن خوراکی خوشمزه را دارید اما آنقدر غمگین و خسته هستید که نمی‌توانید کفش‌هایتان را ببندید؟ یکی از کفش ها را سگک بزنید، سپس دیگری را ببندید. آیا شما هم مثل من عاشق آبی هستید؟ برو یک آبی آسمانی یا آبی اقیانوسی پیدا کن و کمتر آبی را احساس کن. آن فیلمی را که دوست دارید تماشا کنید، حتی اگر پنجاه بار آن را دیده باشید. اگر راحتی‌های کوچک بی‌معنی بود، به ما آرامش نمی‌دادند. اما آنها انجام می دهند. آنها به هیچ سوالی پاسخ نمی دهند و هیچ معمایی را حل نمی کنند. اما آنها می توانند ما را لبخند بزنند.

غم با ماست ما می توانیم اشتباه کنیم زبان را درک کنید و آن را “اپیدمی افسردگی” نامید و طوری رفتار کنید که گویی موش ها در میان ما هستند و طاعون را پخش می کنند. خیر؛ ما به سادگی در دلایلی برای احساس غم و اندوه غرق می شویم. بنابراین، ممکن است لازم باشد که در محل کارمان و در هر جای دیگری غمگین ظاهر شویم. اما ما باید ظاهر شویم.

نوشته ای از کلینیک آنلاین روانشناسی

Therapy Center

02188015978

09334946711