اختلال دوقطبی: نحوه تشخیص صحیح
اختلال دوقطبی: نحوه تشخیص صحیح: اغلب سال ها طول می کشد تا فرد مبتلا به اختلال دوقطبی تشخیص صحیح را دریافت کند. به ویژه افراد مبتلا به نوع دوم دوقطبی، اغلب به اشتباه به عنوان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی خالص تشخیص داده می شوند. آنها آن سالها را مصرف داروهای ضدافسردگی میگذرانند، که در یک فرد مبتلا به اختلال دوقطبی، میتواند به دورههای مختلط منجر شود: علائم افسردگی و شیدایی ترکیبی. آنها می توانند خطر خودکشی و همچنین افزایش دفعات حملات را داشته باشند.
ویل گودفلو چنین فردی است. او که یک کشیش اسقفی، نویسنده و سخنران بود، سالها از تشخیص اشتباه و درمانهای نادرست رنج میبرد. (توجه: او بیمار من نیست، اما در عوض یک همکار نویسنده است که همان ناشر کتاب غیرداستانی مونولوگهای پروزاک و رمان روانشناختی من پایان معجزه را به اشتراک میگذارد.)
آنچه در ادامه میآید گفتوگویی با او در مورد این است که چرا چنین تشخیصهای نادرستی غالباً یک قانون هستند. ما همچنین استراتژی هایی را در نظر می گیریم که می تواند سرعت دریافت تشخیص صحیح را بهبود بخشد. به گفته ویلا، این استراتژیها “نیازی به تشخیص خود بیماران ندارند.” در عوض، آنها به بیمار قدرت می دهند تا با پزشک خود شریک شود و به اطمینان از تشخیص صحیح کمک می کنند.
داستان تشخیص اشتباه
ویا گودفلو:از تعطیلات یک هفتهای در کاستاریکا در خانه بودم، در مطب پزشک عمومیام بودم تا نسخهای برای یک داروی متفاوت برای افسردگیام دریافت کنم. به دکتر گفتم که تعطیلاتم را تماماً در اتاق هتلم گذراندهام و به طرز دیوانهواری مینوشتم. ‘ وقتی همسرم به ساحل میرفت، محلهها را کاوش میکرد و از خانوادهام که در آنجا زندگی میکردند دیدن میکرد، من فقط نوشتم، نوشتم و نوشتم، آنقدر نوشتم که با هفت فصل از کتابی که اولین کتاب من خواهد شد، به خانه برگشتم.
“من به نسخه جدیدی نیاز داشتم زیرا اولین نسخه من برای افسردگی، یعنی پروزاک، من را تحریک پذیر کرده بود. همچنین نمی توانستم تمرکز کنم، نمی توانستم بخوابم، و زبانم درشت بود. این علائم توسط دکتر برای نشان دادن افسردگی عمیق تر استفاده شده بود. و بنابراین او ابتدا دوز را افزایش داده بود. اما یک مشکل جدید، یک عارضه جانبی اسهال، من را به عدم رعایت این دارو سوق داد.
“اما اکنون، در این قرار ملاقات، استفاده من از کلمه “شادانه” باعث شد پزشکم مکث کند. داروهای ضد افسردگی می توانند باعث شوند افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به حالت شیدایی یا هیپومانیا “تلنگر” بزنند. بنابراین او تنها با پرسیدن یک سوال از من غربالگری کرد: “آیا تو شیدایی؟
“من پاسخ دادم “نه. من شیدایی نیستم، هیجان زده هستم!” با این کار، او داروی ضد افسردگی بعدی را به من داد.
“این مسیر را ادامه داد که شامل سه روانپزشک و شش داروی ضد افسردگی ناموفق بود، که هر کدام باعث تحریک بیشتر، بی خوابی و خودکشی بیشتر من نسبت به گذشته شد. پنج سال طول کشید تا به درستی اختلال دوقطبی تشخیص داده شود. که در واقع کمتر از میانگین هفت سال و نیم است.
چرا تشخیص مشکل است
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی زمان بسیار بیشتری را در حالت افسردگی می گذرانند تا در حالت مانیا یا هیپومانیا. این امر به ویژه در مورد نوع دوم دوقطبی صادق است. به احتمال زیاد، هنگامی که بیمار در حالت افسردگی است، پزشک ممکن است علائم شیدایی یا هیپومانیک را در طول ارزیابی مشاهده نکند.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی علائم خفیف یا هیپومانیک را بهعنوان مشکلساز به خاطر نمیآورند یا حتی تشخیص نمیدهند. آنها تصور می کنند که این وقفه های نادر از افسردگی همان چیزی است که طبیعی بودن احساس می شود. ویلا می گوید: برای شکایت از اینکه در یک هفته کتاب نوشتم پیش دکتر نرفتم، اگر وقت قبلی را نداشتم، دکتر هیچ وقت خبری از آن نداشت.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی ممکن است معیارهای تشخیصی را هنگامی که در مورد آنها سؤال می شود درک نکنند – به خصوص اگر به زبانی که به راحتی قابل درک باشد سؤال نشود. پرواز ایده ها؟ تحریک روانی حرکتی؟ همانطور که ویلا میگوید: «دیدگاه ما در طول یک اپیزود مانع از این میشود که فکر کنیم «عزت نفس زیاد» و «تحریکپذیری» داریم. درعوض، ما فکر میکنیم که افراد دیگر وقتی نمیتوانند اهمیت ما را تشخیص دهند، عصبانی میشوند. و خلق و خوی غیرعادی بالا – آیا این همان چیزی است که بگوییم ما دیوانه هستیم؟ و چه کسی میخواهد فکر کند که در حال ولخرجی کردن و یا گرفتن تصمیمات تجاری احمقانه است؟
چگونه شانس تشخیص صحیح را افزایش دهیم
از یک ابزار غربالگری آنلاین که به زبان ساده نوشته شده است استفاده کنید. پرسشنامه اختلال خلقی (MDQ) و مقیاس اختلال طیف دوقطبی (BSDS) را می توان به راحتی به صورت آنلاین پیدا کرد – برای مثال، اینجا و اینجا. آنها می توانند حدود 75 درصد از افرادی را که دارای اختلال دوقطبی هستند به درستی شناسایی کنند. آنها میتوانند 10 تا 15 درصد از افرادی را که غربالگری مثبت میکنند، اما پس از بررسی بیشتر مشخص میشود که به اختلال دوقطبی مبتلا نیستند، اشتباه شناسایی کنند. این غربالگری را نزد پزشک خود بیاورید تا او را تشویق به گرفتن شرح حال کامل تری کند که بتواند آنها را به سمت تشخیص صحیح هدایت کند.
شرکا، اعضای خانواده یا دوستان نزدیک را در ارزیابی خود با پزشک خود بگنجانید. در حالی که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تشخیص داده نشده می توانند به راحتی خلق و خوی افسردگی را شناسایی کنند خانواده و دوستان احتمال بیشتری دارد که علائم شیدایی مانند افزایش انرژی و فعالیت را تشخیص دهند.
اگر افسردگی برای شما تشخیص داده شده است، از پزشک خود بخواهید با هر قسمت جدید و با هر شکست ضد افسردگی، دوقطبی را غربالگری کند. یک غربالگری برای دوقطبی کافی نیست. هر دوره افسردگی می تواند خطر تبدیل به شیدایی یا هیپومانیا را افزایش دهد.
ویلا گودفلو در کتابش، تکگوییهای پروزاک، داستان شخصی خود را بیان میکند و مسیر بهبودی خود را به اشتراک میگذارد. او همچنین کتابها، مقالات و سازمانهایی را فهرست میکند که در این مسیر مفیدتر از همه مفید بوده است. او نمونه ای شگفت انگیز از این است که چگونه مردم می توانند خود را آموزش دهند و در درمان خود شریک کامل شوند.
نوشته ای از کلینیک آنلاین
Therapy Center
02188015978
09334946711