سلامت روان

چرا ممکن است دوقطبی نباشید

چرا ممکن است دوقطبی نباشید: یکی از مدهای تشخیصی در سلامت روان، تشخیص بیش از حد اختلال دوقطبی، مداوم و مشکل ساز است. هدف این بررسی روشن کردن این است که چه چیزی این مشکل را تا این حد سرسخت می کند. همچنین ابزاری برای افرادی است که ممکن است نیاز داشته باشند تشخیص خود را زیر سوال ببرند.

 

تشخیص اختلال دوقطبی این روزها با نظم نگران کننده ای اعمال می شود.

همه ما عادت کرده‌ایم که «این OCD من است» وقتی کسی دوبار چک می‌کند. وقتی فردی دوسوگرا است، «او شیزو» است. و “او بسیار ADD است” به عنوان یک تشخیص ظاهری برای هر کسی که عدم توجه نشان می دهد. اکنون می شنویم که “او دوقطبی است”، به این معنی که خلق و خوی یک فرد به سرعت تغییر می کند یا شدید است.

هر یک از این استفاده‌های نادرست به‌شدت تلاش‌های مبتلایان واقعی را به حداقل می‌رساند در حالی که تشخیص‌ها را نادرست توصیف می‌کند. استفاده نادرست از اختلال دوقطبی از این اظهارات معمولی فراتر رفته است و اکنون معمولاً توسط متخصصان واقعی سلامت روان به اشتباه استفاده می شود. بیماران تصور می کنند که این تشخیص مشکلات آنها را توضیح می دهد، زمانی که حقیقت ممکن است پیچیده تر یا بسیار ساده تر باشد.

در طول دوران حرفه ای خود به عنوان روانپزشک، جدای از مراجعه به بیماران، بر بسیاری از پزشکان نظارت داشته ام و نمودارهای بسیاری از بیماران را بررسی کرده ام. در حدود 20 سال گذشته، من دیده ام که تشخیص اختلال دوقطبی در نمودارها و تاریخچه بیماران با فراوانی غیرقابل قبولی ظاهر می شود. به عنوان یک قاعده، من دیگر این تشخیص ها را نمی پذیرم تا زمانی که مدرک بیشتری وجود داشته باشد. متأسفانه، شک من معمولاً ثابت می شود.

از دهه 1950 تا 1980، روانپزشکان آمریکایی در مقایسه با همکاران اروپایی ما تمایل داشتند که اختلال دوقطبی را کمتر تشخیص دهند. اگر فردی خیلی بیمار بود و دوره مزمن داشت، معمولاً به او برچسب اسکیزوفرنی می زدیم. در نهایت متوجه شدیم که بیماری مزاجی شدید شایع است و راه هایمان را اصلاح کردیم.

مروری بر شواهد گذشته

با این حال، از دهه 1990 تا این قرن، همه چیز تغییر کرده است. از سال 1996 تا 2004، بیمارستان‌های روانپزشکی افزایش چهار برابری را در تشخیص اختلال دوقطبی برای کودکان و حدود 50 درصد برای بیماران بزرگسال بستری نشان دادند. برای بیماران سرپایی در همان دوره زمانی، شاهد تغییری بودیم که قبلاً شنیده نشده بود. تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان تا 40 برابر و در بزرگسالان دو برابر شده است.

اگرچه برخی اصلاحات برای کودکان انجام شده است، اما در بزرگسالان، این روند ادامه دارد. یک مطالعه بزرگ اخیر روی بیماران بزرگسال نشان داد که از سال 2000، روانپزشکان ویزیت های صورتحساب خود را برای بیماران دوقطبی تشخیص داده شده سه برابر کرده اند، در حالی که ویزیت آنها برای بیماران اسکیزوفرنی ثابت مانده است. فقط چند سال قبل، این بازدیدها تقریباً برابر بود، که منطقی است زیرا شیوع این دو اختلال نیز تقریباً برابر است.

حوزه اصلی سردرگمی در اختلال دوقطبی، دیدن بدخلقی یا تغییرات سریع خلقی (خلق منفی، طغیان خشم، بی ثباتی خلق و خو) همراه با تکانشگری (مثلاً خرج کردن پول زیاد بدون فکر قبلی) است که نشانه اختلال دوقطبی است. اگرچه اینها ممکن است سرنخ های مهمی باشند، اما بیماری واقعی را تشکیل نمی دهند. در واقع، آنها جنبه های رایج بسیاری از مشکلات، از جمله افسردگی، سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیت، و حتی واکنش به استرس هستند. آنها به خودی خود فقط برای دعوت به سؤالات خاص تر خدمت می کنند.

افسردگی های معمولی اغلب خلق و خوی ناپایدار، عصبانیت و طیف وسیعی از پاسخ های عاطفی ایجاد می کنند. بر حسب فراوانی، این تغییرات ناشی از افسردگی معمولی بسیار شایع تر از اختلال دوقطبی است.

اختلال دوقطبی یک اختلال روانی شدید است.

این شامل افسردگی و شیدایی متناوب است که اغلب منجر به بستری شدن در بیمارستان و یک دوره مزمن بیماری می شود. زندگی بیماران می تواند با از دست دادن شغل و روابط و مشکلات مرتبط مانند سوء مصرف مواد مخدر و الکل و اختلالات شناختی آشفته باشد. استثنائاتی وجود دارد، اما بسیاری از افرادی که در خانه و شغل خود به خوبی کار می کنند، اختلال دوقطبی ندارند.

بخش تعیین کننده این بیماری وجود شیدایی است. این دوره‌های چند روزه تا چند هفته‌ای (نه دقیقه‌ها یا ساعت‌ها) هستند که در آن فرد انرژی بسیار بالایی دارد، به طوری که می‌تواند بدون خستگی روزها با کم خوابی یا بدون خواب بخوابد (بیمار فقط 1-4 در رختخواب می‌ماند. ساعت، نه تمام شب پرتاب و چرخش). انرژی بالا در رفتارهایی مانند گفتار سریع، فعالیت‌های هدفمند بیش از حد (مانند تمیز کردن، انجام تعمیرات) و رفتار غیرمعمول (هزینه، جنسی، یا ماهیت بزرگ) و همچنین داشتن خلق و خوی واضح منعکس می‌شود. خلق و خوی بالا ممکن است روشن، گسترده، باشکوه یا بسیار تحریک پذیر باشد. در مواردی که درمان نشود، ممکن است فرد کاملاً روان پریشی شود و دچار توهم شود.

در شیدایی واقعی، همه این چیزها با هم برای یک دوره زمانی قابل توجه ظاهر می شوند: چند روز تا هفته، همانطور که ذکر شد. بخش‌هایی از این علائم برای دوره‌های کوتاه‌تر شیدایی نیستند. معاینه معمولاً توضیح دیگری مانند مسمومیت با الکل، مصرف مواد مخدر یا معمولاً افسردگی که به صورت خشم ظاهر می شود، پیدا می کند. چیزی به نام هیپومانیا وجود دارد که در آن فرد تمام علائم را برای دوره های مشابه نشان می دهد، اما نه به اندازه ای که ایمنی داشته باشد.

شیدایی ها با افسردگی متناوب می شوند که درست مانند سایر افسردگی ها هستند. معمولاً بین دوره‌های شیدایی و افسردگی یک فاصله طبیعی وجود دارد. از آنجایی که فرد بیشتر و بیشتر دوره های بیماری را تجربه می کند، زمان بین آنها کوتاه تر می شود تا زمانی که اصلا خلق و خوی طبیعی وجود نداشته باشد.

با وجود این معیارهای تشخیصی واضح، بیمارانی که با آنها مطابقت ندارند اغلب تشخیص داده می شوند. درست است که برخی افراد تغییرات خلقی و رفتارهایی دارند که تشخیص آنها دشوار است. اختلال دوقطبی ممکن است در اینجا توجه مهمی باشد، زیرا علائم ممکن است توسط مسائل دیگر پنهان شوند. ارزیابی کامل با یک گزارشگر (عنصر مهمی که اغلب در موارد جدی و پیچیده نادیده گرفته می شود) معمولاً تشخیص دوقطبی را نشان می دهد.

برای اشاره به این نکته: خرج کردن بیش از حد پول، داشتن رابطه نامشروع، قمار، از دست دادن عصبانیت، تغییر سریع خلق و خو، خوب نخوابیدن، احساس پرانرژی، بزرگ‌نمایی، تند صحبت کردن، و افکار سریع به خودی خود اختلال دوقطبی نیست. . همه اینها بیشتر به دلیل افسردگی، سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیتی و فقط انسان بودن اتفاق می افتد تا اختلال دوقطبی. هر یک از آنها ممکن است سرنخی در مورد تشخیص دوقطبی باشد. اما همانطور که در بالا توضیح دادم، اختلال دوقطبی شامل سندرم کامل نیز می شود.

 
چندین مسیر همگرا وجود داشته که به وضعیت فعلی منجر شده است.

تعمیم بیش از حد تحقیقات و اتکای بیش از حد به پرسشنامه ها در اینجا نقش مهمی ایفا می کند. در مورد تحقیق، مطالعاتی که در مورد اختلال دوقطبی بر روی بیماران در بیمارستان‌های روانپزشکی انجام شده است، به ما نمی‌گوید چه اتفاقی برای گروه بسیار بزرگ‌تری از افراد در کلینیک‌ها و مطب‌ها می‌افتد. نتایج این مطالعات معمولاً برای بیماران مطب اعمال می شود و تصویر گمراه کننده ای از خطر ابتلا به اختلال دوقطبی ارائه می دهد. در مورد پرسشنامه ها، به طور خلاصه، آنها برای غربالگری بهترین کار را دارند، نه برای تشخیص.

عامل دیگر داروهای جدیدتر است. این داروها که آنتی‌سایکوتیک‌های آتیپیک نامیده می‌شوند، هم در اختلال دوقطبی و هم در افسردگی رایج مؤثر هستند. در نتیجه، یک پزشک ممکن است نداند زمانی که بیمار احساس بهتری داشته باشد، کدام وضعیت بهبود یافته است. اگر آنها فرض کنند که بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی است در حالی که او فقط افسردگی دارد، احتمالاً مصرف بیش از حد دارو با چندین دارو منجر خواهد شد.

اختلال دوقطبی هم شایع و هم جدی است. ما نباید بدون شواهدی که با معیارهای تشخیصی مطابقت دارد، تشخیص را انجام دهیم، و همچنین نباید تشخیص هایی را بپذیریم که سؤالاتی را ایجاد می کنند (مانند مورد رایج فردی با برچسب “دوقطبی” که هرگز تثبیت کننده های خلقی مصرف نکرده و سال ها بدون علائم بوده است). این مشکل در تشخیص خیلی طولانی شده است. پزشکان از همه اقشار باید این بیماری مهم را بررسی کنند. در مورد بیماران، آنها نیز باید معیارها را بخوانند و در مورد نحوه مناسب بودن یا نبودن آنها با پزشک خود صحبت کنند.

نوشته ای از کلینیک آنلاین

Therapy Center

02188015978

09334946711