سلامت روان

نوروبیولوژی خودکشی

نوروبیولوژی خودکشی: خودکشی تکان دهنده وکیل و خانم سابق ایالات متحده، چسلی کریست، توجه دوباره به مسائل بهداشت روانی در حرفه حقوقی را برانگیخته است. من فشارهای کار را می دانم. من قبلاً وکیل یکی از آن شرکت‌های بزرگ حقوقی بودم که قیمت دلارهای کلان و امتیازات فانتزی تمام وقت شماست. که با افزایش شش دقیقه‌ای محاسبه می‌شود.

شش سال را آنجا گذراندم. زحمت زیادی کشیدم و به جایی رسیدم که چراغ سبز برای مشارکت داشتم. بعد آنقدر افسرده شدم که نتوانستم کار کنم. طبق قانون مرخصی خانواده و پزشکی مجبور شدم چند ماه مرخصی بگیرم. در آن زمان نمی دانستم که اختلال دوقطبی دارم. اگرچه روانپزشک من با این ایده معاشقه کرده بود، بیماری روانی du jour افسردگی شدید بود.

به یاد دارم که چک کردم ببینم بیمه نامه عمر سخاوتمندانه ای که این شرکت بزرگ حقوقی برای هر یک از همکارانش بسته بود در صورت خودکشی پرداخت می شود یا خیر. برنامه ای برای انجام هیچ کاری نداشتم، اما در ذهنم بود.

 

چرا «داشتن برنامه» برای پیشگیری از خودکشی اهمیت دارد؟

من در یک پست وبلاگ قبلی اشاره کردم که دلیلی وجود دارد که محرک نگرانی اضطراری در “داشتن یک برنامه” تنظیم شده است. این به این دلیل است که بین فردی که به طور فعال برنامه ریزی خودکشی می کند. و کسی که فکر می کند اگر همه چیز به پایان برسد، این کار آسان تر می شود، تفاوت وجود دارد. و به نظر می رسد که محققان در حال بررسی مدارهای عصبی زیربنای این تفاوت هستند.

بخش‌هایی از مغز که به نظر می‌رسد عمدتاً در افکار و رفتارهای خودکشی دخیل هستند، جای تعجب نیست که بخشی از سیستم‌های مرتبط با احساسات و تنظیم تکانه هستند. یکی از این نواحی پشت و بالای پل بینی شما است (در هر دو طرف ، مغز دو طرفه است) و به عنوان قشر جلوی پیشانی شکمی (VPFC) شناخته می شود. به نظر می رسد اختلالات در نواحی میانی و کناری VPFC و اتصالات آنها در حالات داخلی بیش از حد منفی و مثبت که می تواند افکار خودکشی را تحریک کند، نقش دارد.

بالای VPFC قشر جلوی پیشانی پشتی (DPFC) قرار دارد. جایی که اختلالات در آن و اتصالات آن با شکنج فرونتال تحتانی با رفتارهای اقدام به خودکشی مرتبط است. و VPFC و DPFC هر دو به بخش‌هایی از قشر کمربندی قدامی پشتی (dACC) و اینسولا متصل هستند. که ممکن است با جابجایی بین سیستم‌های VPFC و DPFC، انتقال از افکار خودکشی به رفتارها را واسطه کند.

ارنست همینگوی پس از ابتلا به اختلال دوقطبی، سوء مصرف الکل و آسیب مغزی به طور مشهور با خودکشی درگذشت.

تقریباً تمام بیماری‌های روانی با افزایش خطر مرگ و میر خودکشی مرتبط هستند. اما این خطر در میان افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، اختلالات افسردگی و اختلال طیف اسکیزوفرنی بیشتر است. این اختلالات، به ویژه، همچنین با تغییرات در VPFC، DPFC، dACC، و insula همراه بوده است.

امید این است که بتوان مدار عصبی را به خوبی درک کرد تا بتوان مداخلات و اقدامات پیشگیرانه موثرتر و هدفمندتری را توسعه داد. حداقل، آشکار است که در افکار و رفتارهای خودکشی چیزی بیشتر از ضعف، بزدلی، یا هر تعداد دیگر از نارسایی های اخلاقی یا عیوب شخصیتی وجود دارد که اغلب (و به اشتباه) به کسانی که به دست خودشان می میرند نسبت داده می شود.

سال‌ها طول کشید تا به تشخیص درست و ترکیب درست دارو و درمان برای مدیریت اختلال دوقطبی برسم. با این حال، در هر جلسه درمانی یا قرار ملاقات پزشکی، از من می پرسند که آیا فکر یا برنامه ای برای خودکشی دارم. و حداقل در حال حاضر پاسخ من این است: “نه.”

نوشته ای از کلینیک آنلاین

Therapy Center

02188015978

09334946711