سلامت روان

زنان مبتلا به بیماری روانی

زنان مبتلا به بیماری روانی: زنی را تصور کنید که بیشتر صبح‌ها نمی‌تواند از رختخواب بلند شود، زنی که در هنگام استرس باورنکردنی صداها را می‌شنود. یا زنی که در خانواده‌اش دوره‌های مانیک انرژی دارد. زنان مبتلا به بیماری روانی گروهی هستند که مورد مطالعه قرار نگرفته و کمتر مورد توجه قرار گرفته اند و بیش از حد معمول افسردگی و اضطراب دارند. این زنان مجموعه‌ای از علائم را تجربه می‌کنند که باعث ناراحتی قابل توجهی می‌شود و می‌تواند انجام کار، مدرسه، نقش‌های اجتماعی و مراقبت از خود را دشوار کند.

تشخیص‌های معمولی که برای زنان مبتلا به بیماری روانی (گاهی اوقات به عنوان بیماری روانی جدی شناخته می‌شود). شامل افسردگی شدید، اختلالات دوقطبی، اختلالات طیف اسکیزوفرنی و گاهی اختلال استرس پس از سانحه پیچیده یا اختلال وسواسی-اجباری شدید است.

در زیر برخی از چالش‌های رایجی که این گروه در تحقیق من برای کتابم در مورد این موضوع با آن‌ها مواجه شده است. (Mizock & Carr, 2021) آورده شده است. من این بحث را با نقاط قوت و انعطاف پذیری منحصر به فردی که این زنان برای غلبه بر خطر از آن استفاده می کنند، متعادل می کنم.

1. سابقه تروما در مقابل بقا

زنان مبتلا به بیماری روانی، حتی در مقایسه با سایر مردان مبتلا به بیماری روانی، دارای میزان بالایی از آسیب های جسمی و جنسی هستند. برخی از ادبیات نشان می دهد که توهمات شنوایی به ویژه با آسیب های جنسی مرتبط است. با این حال، تحقیقات من همچنین نشان داده است که نقطه قوت منحصر به فرد این گروه توانایی آنها برای ایجاد هویت به عنوان بازماندگان است. ما این را “قدرت بقا” نامیدیم (Mizock و همکاران، تحت بررسی). زنان مبتلا به SMI شیوه ها و استراتژی هایی مانند این را برای غلبه بر تروما و توانمندسازی زنان با سابقه مشابه یاد می گیرند.

 

2. نابرابری های جنسیتی در مقابل دارایی های جنسیتی

زنان مبتلا به بیماری روانی همچنین با نابرابری های جنسیتی دیگر در خطر بالای فقر، بی خانمانی، مشکلات سلامت جسمی و از دست دادن حضانت فرزند روبرو هستند. و با این حال، آنها بر تعدادی از عوامل خطر منحصر به فرد خود از طریق برخی از دارایی های خود از جنسیت خود غلبه می کنند. و روی بهبود سلامت روان خود کار می کنند. آن‌ها راه‌هایی برای استفاده از کلیشه‌های محدودکننده در مورد جنسیت و سلامت روانی خود به نفع خود پیدا می‌کنند. که ما در تحقیق من آن را «استفاده از کلیشه» نامیدیم Mizock) و همکاران) تحت بررسی آن‌ها برای غلبه بر تشریفات اداری در مراقبت و دسترسی به منابع، به راهنمایان زرنگ سیستم‌ها تبدیل می‌شوند. و همچنین دریافته‌ایم که آن‌ها یک «قدرت ذاتی در زنانگی» برای اتصال به احساس قدرت و غرور جنسیتی در هنگام مواجهه با چالش‌ها دارند.

3. سوگیری درمان در مقابل مشارکت درمانی

زنان مبتلا به بیماری روانی در طول تاریخ با تعدادی سوگیری در درمان سلامت روان مواجه بوده اند. از جمله احساس نادیده گرفته شدن یا به حداقل رساندن توسط ارائه دهندگان، و همچنین تشخیص بیش از حد و عدم تشخیص برخی از شرایط (Mizock & Brubaker, In Press). از سوی دیگر، زنان مبتلا به بیماری روانی این “انگ روانپزشکی” را با نرخ بالای دسترسی به درمان و تعهد به خدمات بهداشت روان جبران می کنند.

4. جداسازی در مقابل اتصال

در نهایت، زنان مبتلا به بیماری روانی با مشکلاتی در انزوا و احساس طرد شدن در جوامع خود به دلیل انگ و چالش های علائم خود مواجه هستند. با این وجود، آنها برای ارتباطات قوی، اغلب با سایر زنان، خانواده، ارائه دهندگان، شرکا و سایر پشتیبانی ها در شبکه خود ارزش قائل هستند. ما حتی دریافته‌ایم که اعضای این گروه یک «خواهران سلامت روان» ایجاد می‌کنند. (میزوک و همکاران، تحت بررسی)، متشکل از زنانی با تجربیات مشترک بیماری روانی که از آنها احساس اجتماع و تعلق می‌گیرند.

هر زمان که خطر وجود داشته باشد تاب آوری نیز وجود دارد. و هنگامی که به چالش‌های خاصی که این گروه از زنان نادیده گرفته شده با آن روبرو هستند نگاه می‌کنیم. مجموعه وسیعی از نقاط قوت را نیز می‌یابیم.

نوشته ای از کلینیک آنلاین روانشناسی

Therapy Center

02188015978

09334946711