رشد شخصی سلامت روان شخصیت

قدرت باور به خود

قدرت باور به خود: سال‌ها پیش، درست قبل از شروع یک پروژه بزرگ جدید، یک یادداشت قاب‌دار خریدم که با حروف طلایی نوشته شده بود:

او اعتقاد داشت می تواند، پس انجام داد.

نمی‌دانستم او کیست و چه کار می‌کند، اما به نوعی، این کلمات تشویقی برای کار من بود.

قراردادی که انسان ها با بلندترین رویاهای خود می نویسند به طور شگفت انگیزی ساده است. بله، ما برای رسیدن به اهدافمان به مهارت نیاز داریم. بله، ما به تلاش، استراتژی، منابع، خلاقیت، شخصیت و حتی شانس نیاز داریم. اما قبل از اینکه دنیا را به حرکت در آوریم، به برکت یک متحد درونی نیاز داریم، که چه با یک چشمک آرام و چه با یک ارکستر تمام عیار، ما را باور کند که می توانیم.

این اعتماد به توانایی های ما در حوزه های خاص زندگی به عنوان خودکارآمدی شناخته می شود. جیمز مادوکس روانشناس پس از دهه ها مطالعه خودکارآمدی به این نتیجه رسید که باور به اینکه می توانیم آنچه را که می خواهیم به انجام برسانیم یکی از مهم ترین عوامل موفقیت است. در واقع، مطالعات تحقیقاتی بی‌شماری نشان داده‌اند که داشتن خودکارآمدی بالا می‌تواند به ما کمک کند تا اهداف خود را دنبال کنیم، به طور مؤثر با استرس مقابله کنیم، رفتارهای ارتقا دهنده سلامتی داشته باشیم و بهزیستی روان‌شناختی بهتری داشته باشیم.

چرا افکار و عقاید ما چنین تأثیری بر ما دارند؟ آیا در وهله اول شهامتی است که آنها در رویاپردازی می دهند؟ آیا این تصمیمی است که آنها هنگام لغزش ما تمدید می کنند؟ یا به این دلیل است که وقتی به خود ایمان داریم.

در اینجا 8 بینش مادوکس در مورد نقش کلیدی خودکارآمدی در زندگی ما آورده شده است.

 

خودکارآمدی می تواند سازگارتر از اعتماد به نفس باشد

به طور سنتی، روانشناسان اعتماد به نفس را به عنوان یک سازه جهانی که در طول زمان و در موقعیت ها سازگار است، تعریف و اندازه گیری کرده اند. این تقریباً شبیه یک ویژگی شخصیتی است که افراد به درجات مختلف آن را دارند. مشکلی که در مورد خودمان در شرایط جهانی فکر می کنیم، مانند داشتن اعتماد به نفس بالا یا پایین، این است که پیش بینی اشتباه نتایج بسیار آسان است.

تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی صحبت از توانایی ما برای پیش‌بینی رفتار می‌شود. معیارهای موقعیت خاص (یعنی باورهای خودکارآمدی) از معیارهای جهانی مانند اعتماد به نفس بهتر عمل می‌کنند. بنابراین، اگر در نظر دارید هدف جدیدی تعیین کنید. بهتر است اعتماد به نفس عمومی خود را به اجزاء تقسیم کنید و به توانایی های خود در موقعیت های خاص مختلف فکر کنید. این امر به ویژه برای افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند مهم است، که اغلب می‌تواند به یک پیش‌گویی خودشکوفایی تبدیل شود. به عنوان مثال، در درمان شناختی رفتاری، از مراجعه کننده ای که از اعتماد به نفس پایین شکایت می کند. دعوت می شود تا در برخی از زمینه های زندگی که در آن به خوبی عمل می کند، کاوش کند. این تمرین می‌تواند به افراد کمک کند تا در موقعیت‌های مختلفی که احساس خوبی نسبت به آن دارند. در مورد شایستگی‌های خاص خود فکر کنند و از الگوهای تفکر خود باخته دور شوند.

خودکارآمدی یک عنصر کلیدی در خود تنظیمی است

خودتنظیمی به روشی اطلاق می شود. که ما رفتارها، افکار و عواطف خود را در جهت تعقیب اهداف، نتایج مطلوب و ارزش های خود هدایت می کنیم. این شامل استفاده از تجربیات و دانش گذشته ما در مورد مهارت هایمان به عنوان نقاط مرجع برای ایجاد انتظارات در مورد رویدادها و وضعیت های آینده است. خود تنظیمی را به عنوان یک فرآیند دایره ای در نظر بگیرید که در آن شبکه های پیچیده، عوامل و پیش بینی ها با یکدیگر تعامل دارند و در طول زمان آشکار می شوند.

خود تنظیم کننده خوب بودن یک مهارت اکتسابی است. که شامل یادگیری نحوه ایجاد باورهای خودکارآمدی بهتر، تعیین و تعقیب اهداف مؤثر، ترکیب بازخورد، و خود ارزیابی های انطباقی از عملکرد است. مهارت های خودتنظیمی (و همچنین اعتقاد به اینکه فرد یک خودتنظیم کننده خوبی است) برای بهزیستی روانشناختی اساسی است زیرا می تواند حس اختیار را در زندگی فرد ایجاد کند.

خودکارآمدی خیال بافی یا نگرش ساختگی نیست تا زمانی که شما آن را بسازید

خودکارآمدی به بهترین وجه بر حسب اعتماد به توانایی شما برای به کارگیری مهارت های خود در موقعیت های خاص است. این یک مفهوم بسیار ظریف تر از یک باور کورکورانه است که “من معتقدم که می توانم آن را انجام دهم، و بنابراین موفق خواهم شد.” قابل ذکر است، این مستلزم داشتن درک واضح از مهارت های شما است. مهارت ها و باورها در مورد مهارت ها معمولاً دست به دست هم می دهند. به همین دلیل است که اعتماد بیش از حد بدون آمادگی واقعی (یا فقدان مهارت) می تواند افراد را در معرض شکست قرار دهد.

 

خودکارآمدی می تواند در مواقع چالش برانگیز و نامطمئن کمک کند

یک منبع قدرتمند خودکارآمدی عملکرد واقعی است – کارهایی که در زندگی به خوبی انجام داده اید. اغلب، هنگامی که مردم با مشکلی که به نظر می رسد یک مشکل جدید است. مواجه می شوند، آن را کاملاً متفاوت از آنچه قبلاً تجربه کرده اند می بینند. به ندرت چنین است. هر چالشی، اگر به اندازه کافی طولانی زندگی کنید. شباهت هایی با چالش های دیگری خواهد داشت که قبلاً با آن روبرو بوده اید و بر آنها غلبه کرده اید. اگر متوقف شوید و در مورد راه هایی فکر کنید که از طریق آن یک چالش فعلی شبیه به چالش های دیگری است. که در گذشته با موفقیت با آنها مقابله کرده اید. می توانید از تجربیات خود استفاده کنید و حس خودکارآمدی خود را برای مدیریت این موضوع تقویت کنید. شرایط “بی سابقه”. همچنین می تواند ترس از عدم اطمینان و مواجهه با چیزی را که قبلاً هرگز با آن مواجه نشده اید کاهش دهد.

حتی بیماری همه گیری کرونا دارای عناصری بود که برای ما کاملاً جدید نبود. به عنوان مثال، همه افراد در زندگی خود زمان هایی را تجربه کرده اند. که احساس انزوا کرده اند. – شاید از عزیزانشان جدا شده اند یا در یک مکان خارجی احساس تنهایی کرده اند. هنگامی که ما چیزها را به اجزای آنها تقسیم می کنیم. بیشتر چیزها را می توان به عنوان یک موضوع درجه واریانس در نظر گرفت، به جای اینکه یک تجربه کاملاً متفاوت باشد. این بینش می تواند به ما کمک کند تا با شرایط خود، هر چند نامشخص و مبهم به نظر برسند، به طور مؤثرتری برخورد کنیم.

خودکارآمدی برای تاب آوری مهم است

انعطاف‌پذیری اغلب به عنوان توانایی بازگشت از ناملایمات و بازیابی تعادل خود زمانی که از تعادل خارج شده‌ایم تعریف می‌شود. تاب آوری زمانی وارد عمل می شود که با موانعی در دستیابی به اهداف مورد نظر خود مواجه می شویم. تحقیقات نشان می‌دهد که در هنگام مواجهه با یک چالش، افراد کم‌کارآمد ممکن است به شیوه‌های منفی به خود منعکس کنند («می‌دانستم نمی‌توانم این کار را انجام دهم…») یا از تعامل خارج شوند، در حالی که افراد با کارایی بالا به توانایی‌های خود برای یافتن راه‌حل برای مشکلات نسبت به خود مشکلات اعتماد بیشتری خواهند داشت. و در نتیجه انعطاف پذیرتر باشند. ذهنیت رشد (در مقابل یک ذهنیت ثابت) انعطاف پذیری و دیدگاه اکتسابی از مهارت ها را ارتقا می دهد، بنابراین پایه بهتری برای توسعه باورهای خودکارآمدی فراهم می کند.

تجربه باعث تقویت خودکارآمدی می شود

چیزی که بیشترین کمک را به دستیابی به خودکارآمدی می‌کند. تجربه است – امتحان کردن چیزی جدید و کار کردن در آن، معمولاً با تقسیم اهداف و مهارت‌ها به قطعات قابل کنترل و تمرین جداگانه، بارها و بارها. وقتی یک هدف بزرگ را صرفاً به عنوان مجموعه ای از اهداف کوچک پشت سر هم در نظر می گیریم. می تواند به ما شهامت غوطه ور شدن را بدهد. با گذشت زمان، زمانی که افراد بر مهارت های مختلف تسلط پیدا می کنند، خودکارآمدی نیز در آنها انباشته می شود. باورها هنگامی که به اصل این مهارت های خودتنظیمی قابل یادگیری پی بردید، می توانید آنها را در موقعیت های مختلف به کار ببرید.

به خودت ایمان داشته باش، اما بگذار اعمالت به جای تو حرف بزند

انجام کارهای بزرگ بدون اعتقاد به خود دشوار است. با این حال، مراقب افرادی باشید که مدام به دیگران می گویند چقدر در کارها مهارت دارند. من استدلال می کنم که شخصی که واقعاً معتقد است در چیزی خوب است، نیازی به پخش آن احساس نخواهد کرد. آنها اجازه خواهند داد که اعمالشان به جای آنها صحبت کند. در واقع، کسی که دائماً به عظمت خود می‌بالد، احتمالاً سعی می‌کند با خود صحبت کند، زیرا خودکارآمدی آنها بالا نیست.

توصیه یک محقق خودکارآمدی برای داشتن یک زندگی شادتر

برای من، این به تلاش برمی گردد که خودمان را با عبارات جهانی، همه یا هیچ یا حتی ویژگی ها و استعدادهای شخصیتی ثابت در نظر نگیریم (“من در ریاضیات خوب نیستم – این طوری هستم.”) در عوض، این می‌تواند مفیدتر باشد که خود را افراد پیچیده‌ای ببینیم، با مهارت‌ها و توانایی‌های متفاوتی که ثابت و از پیش تعیین‌شده نیستند، بلکه در معرض تغییر و رشد هستند.

موفقیت، به هر شکلی که آن را تعریف کنید، شامل تبدیل شدن به خود تنظیم‌کننده‌های بهتری با تقویت مداوم مهارت‌هایمان و درگیر کردن آنها به روش صحیح است. اگر افراد به آناتومی موفقیت های خود توجه کنند، احتمالاً متوجه خواهند شد که مهارت هایی که برای دستیابی به اهداف خود استفاده می کنند را می توان به دستیابی به اهداف دیگر تعمیم داد. اینگونه است که باورهای خودکارآمدی شکل می گیرد و ذهنیت رشد ایجاد می شود.

نوشته ای از کلینیک آنلاین روانشناسی

Therapy Center

02188015978

09334946711