چالش برانگیختن خشم خواهرو برادر
چالش برانگیختن خشم خواهرو برادر: “کاری که او با من کرد عمدی بود!” ملانی گریه کرد. “من فقط نمی توانم او را به خاطر آن ببخشم.”
ملانی دانشجوی دانشگاهی است که من در آنجا مشاوره ارائه می کنم. من برای اولین بار با او تماس داشتم زمانی که او برای کنار آمدن با خواسته های خواهر دوقلوی غیر همسان خود الیس تلاش می کرد.
او در آن زمان به من گفته بود: «از زمانی که ما کوچک بودیم، من تشویق شدم که به او کمک کنم. زیرا او سخت‌تر از من درس می‌خواند؛ به او اجازه بدهم با من و دوستانم بازی کند. زیرا نمی‌توانست هیچ یک از او را نگه دارد. مال خود؛ انجام دادن بیشتر کارهای خانه، چون برای او خیلی زیاد بود. او دراماتیک بود و من خوب.
نوسانات خلقی الیس او را به سمت سیستم سلامت روان سوق داد. او به طور مختلف مبتلا به افسردگی، اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت مرزی تشخیص داده شد. که شاید بیشتر در مورد لغزندگی طبقه‌بندی‌های روانپزشکی می‌گوید تا در مورد چیزی که او را رنج می‌داد. اما این واقعیت که اعضای مختلف حرفه پزشکی چیزی را “درست” یافته بودند، باعث شد که با الیس به عنوان فردی خاص رفتار شود و انتظار می رفت ملانی با او همراهی کند.
او می‌تواند به راحتی دوستانی پیدا کند زیرا می‌تواند سرزنده و هیجان‌انگیز باشد. اما هرگز آنها را حفظ نمی‌کند، زیرا واقعاً فقط به خودش علاقه دارد. نمی‌خواستم دوستانم را با او به اشتراک بگذارم، زیرا اغلب به این معنی بود که من آنها را هم از دست دادم، زیرا الیس چنین -” او کلمه “-حضور دشوار را جستجو کرد. من او را دوست دارم، اشتباه نکنید. اما من هم خیلی می‌خواهم آزاد باشم.»
به نظر می‌رسید که بالاخره مقداری آزادی به چشم می‌خورد که الیس پس از درخواست از همان دانشگاه برای تحصیل در رشته طراحی گرافیک، بر خلاف ملانی، نتوانست نمرات دریافت کند. و مجبور شد در دانشگاه دیگری بپذیرد. برای اولین بار، هر دو قرار بود از خانه خود دور باشند.
اما الیس راضی نشد و دوباره دوستان جدیدی را که پیدا کرد حفظ نکرد. او عادت داشت هر روز عصر برای چت های طولانی با ملانی تماس بگیرد، زیرا او بسیار تنها بود، و هر زمان که می توانست. آخر هفته ها به دیدن او می رفت. والدین آنها این کار را تشویق کردند و نمی خواستند الیس تا این حد غمگین شود و ملانی احساس می کرد که موظف است از این کار پیروی کند.
در جلسه ما، به او کمک کرده بودم تا ببیند که باید برای خودش حد و مرزهایی ایجاد کند و به او یاد دادم که چگونه آنها را با مهربانی و قاطعیت در جای خود قرار دهد. در نتیجه تماس های شبانه را متوقف کرد و در عوض آن ها را یک بار در هفته نگه داشت و فقط اجازه ملاقات های گاه به گاه را داد.
اما اکنون او دوباره به شدت ناراحت شد. الیس با خیال راحت به دختر عموی خود گفته بود که مشکلات خود را عمداً در دوران کودکی و نوجوانی “بزرگ” کرده است تا بتواند از ملانی استفاده کند. دخترخاله چنان شوکه شده بود که این موضوع را به ملانی اطلاع داده بود. این باعث شد ملانی با احساس رنجش زیادی روبرو شود، که چون نمی‌خواست به پسر عمویش خیانت کند، نمی‌توانست آن را به الیس ابراز کند.
“اما من نمی توانم آن را پنهان کنم. وقتی او به من زنگ می زند، من خونسرد هستم و وقتی از من دلیلش را می پرسد. می گویم به خاطر استرس کارم یا چیزی شبیه به آن است. من به خاطر پسر عمویم نمی‌توانم با او کنار بیایم، و همچنین نمی‌توانم راهی برای این کار ببینم. احساس می کنم بسیار مورد استفاده قرار گرفته ام و احساس خشم می کنم و احساس می کنم خیلی گیر کرده ام! او تمام این مدت به من دروغ گفت.
به نظر می رسید که نه رفتنی به جلو و نه بازگشتی وجود دارد. یک بن بست وحشتناک و سپس به نظرم رسید: به اصول اولیه بروم. الیس ممکن است علائم خود را “بزرگ” کرده باشد، اما نیازهای عاطفی خود را افزایش نداده بود.
چیزی که منجر به رفتار به ظاهر ناپسند او و اتکای بیش از حد او به ملانی شد. تمایل او به ملانی بودن، ناامنی و ناتوانی خود او در ایجاد روابط معنادار بود. او ممکن است سختی‌هایش را اغراق کرده باشد تا ملانی را محکم‌تر به خودش ببندد. اما این کار را به دلیل تلاش واقعی‌اش برای رسیدن به موفقیت و سازگاری و احساس اینکه او مهم است انجام داد.
پاک کردن همه چیز به این روش، ملانی را قادر ساخت تا دیدگاه خود را تغییر دهد. او متوجه شد که الیس در تمام این مدت دوگانه یا ظالم نبوده است. او فقط برای برآوردن نیازهای خنثی شده خود به تنها راهی که می دانست تلاش می کرد.
با از بین رفتن رنجش، ما توانستیم در مورد چگونگی تمرکز ملانی بر روی برآورده کردن نیاز خود به خودمختاری، از جمله گفتگوی صادقانه با والدینش و تشویق الیس برای یادگیری مهارت‌های مهم زندگی، مانند نحوه تنظیم احساسات و چگونگی تمرکز مجدد صحبت کنیم.
نوشته ای از کلینیک آنلاین
Therapy Center
02188015978
09334946711