زوج و ارتباط

اهميت كودكي، فراموش شده در جامعه ما ١

اهميت كودكي، فراموش شده در جامعه ما ١

کودکی چیست؟ چگونه می‌توان میان کودکی و کودک مرز مفهومی قائل شد؟ آیا کودکی دارای تبار سنتی است یا مفهومی مدرن است؟ ایا کودک و کودکی مفاهیمی جهانشمول هستند؟ آیا کودک و کودکی پدیده‌ای منفعل و کنش پذیراست؟ مفهوم کودکی چگونه می‌تواند باری کنشگر یابد؟ نسبت حقوق کودک با مفهوم کودکی در چیست؟

درادبیات جهانی، تغییر نگرش نسبت به کودک، کودکی، دوره کودکی و زندگی کودکی امری است نوپدید، به گونه‌ای که می‌توان گفت دربین موضوعات و مطالبات متعدد مسائل اجتماعی و حقوق انسانی، مسائل و حقوق کودک بعنوان یک کنشگر اجتماعی در زمره واپسین مطالبات حقوقی و انسانی در دستور کار نهادهای دانشگاهی، پژوهشی و مدافعان حقوق بشر قرار گرفته است. این روند دارای تاریخ و فراز و فرود بسیاری است که در آن رهگذر کودکان ابزار دست بزرگسالان برای تامین نیازهای عاطفی، قدرت، مالکیت، انتقال فرهنگ، اقتدار موروثی و حفظ نظم بودند. دراین میانه کودک مفهومی به شدت پایمال شده و مغفول به شمار رفته و فقط یک دوره خاص بیولوژیک محسوب می‌گردید که در مسیر بزرگسال شدن بایست بسرعت طی می‌گردید. کودکی در این معنا هیچ ایستگاه اجتماعی و کنش و کنشگری خاص و مستقلی تلقی نمی‌شد.

?در دو دهه پس از جنگ جهانی دوم بویژه در ممالک اروپایی، زمانی که مطالبات حقوق بشری و بویژه حقوق اقلیت‌های جن سی و قومیتی، نژادی و ملی، دینی و فکری در صدر مسائل و مطالبات روز اجتماعی و سیاسی قرار گرفت، به تدریج بحث از اقشار سنی نیز بمیان آمد و در کنار بزرگسالان و سالمندان، طرح پرداختن به مقوله کودک و کودکی نقل مجالس دانشگاهی و اجتماعی گردید. بی تردید می‌توان دراین میان به عوامل متعددی استناد کرد که دراین رهگذر سبب ساز بروز توجه و تفقد نقش و موقعیت اجتماعی کودکان در جامعه شده است ولی چه بسا در نیم نگاهی به سلسله عوامل موثر، بتوان به برخی از مهمترین آنها در زیر اشاره کرد.

● یکی از مهمترین وقایع اجتناب ناپذیر در تغییر رویکرد نسبت به حقوق و جایگاه اجتماعی کودک عبارت از تحولات پس از جنگ جهانی دوم و توجه سازمان‌های بین المللی از جمله سازمان ملل متحد و کمیسیون‌های متعدد ان بود که اهمیت توجه به مقوله آسیب پذیران جنگ بویژه کودکان، سوء استفاده نظامی از کودکان، قاچاق کودکان برای فروش در بازار س ک س، بیگاری و فروش اعضای بدن، کودکان خیابانی و بی سرپرست و … زمینه ساز تلاش برای تببین مجدد این وضعیت گردید.

● رشد ساختار و کارکردهای دولتها و جامعه‌های رفاه، افزایش خدمات تامین اجتماعی و بهداشت و درمان از یکسو و کاهش نرخ مرگ ومیر اطفال، افزایش متوسط طول عمر و امید به زندگی از سوی دیگر، جوامع مدرن بویژه جوامع اروپای شمالی و غربی و امریکای شمالی را با کاهش نرخ زادوولد روبرو ساخت. همچنین با توجه به نرخ رشد منفی و یا بسیار اندک جمعیت دراین جوامع، مسئله پویایی و ادامه حیات و بقای این جوامع انسانی در صدر توجه قرار گرفته و لذا کودکان بعنوان سرمایه انسانی و فرهنگی برای تداوم تمدنی این جوامع درمحور توجه قرار گرفتند.

● افزایش خدمات بهداشتی نسبی در ممالک درحال توسعه و کاهش نسبی مرگ و میر کودکان در برخی از ممالک فقیر نیز سبب ساز افزایش جمعیت خردسال و عریض شدن ساختار هرم جمعیتی این جوامع گردید. همزمان با آن با رشد نرخ مهاجرت بر اثر فقر، کاریابی، بلایای طبیعی، و مصائب اجتماعی نظیر جنگ و کشتارهای جمعی زمینه خروج گسترده کودکان از جغرافیای نا امن به جوامع توسعه یافته و امن، تشدید توجه به این مسئله را فراهم ساخت.

● خانواده با آموزش و اشتغال زنان، از شکل گسترده به شکل خانواده هسته‌ای دردنیای مدرن تغییر ساخت و کارکرد داد و مقوله كودكي اهميت بيشتري يافت. درخانواده هسته‌ای فقط پدر و مادر بعنوان زن و شوهر و فرزندان زندگی می‌کنند که در ارتباط مستقیم با توسعه سرمایه داری، فناوری، توسعه شهرها، تنوع مشاغل خدماتی و اجتماعی بود. دراین ساختار کودکان نقش محوری تری نسبت به والدین داشته و بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند. به بیان دیگر رابطه سن سالاری، بجای پیر سالاری به کودک محوری تغییر نقش می‌دهد. دراین میان حضور بیش از پیش زنان در بازار کار و ضرورت نگهداری از کودکان توسط نهادهای جایگزین نقش مادری مانند مهد کودک، مدارس، مراکز بازی و تفریحی، مقوله کودکی را بیش از پیش در مرکز توجه دولتها و نهادهای اجتماعی قرار داد.