فردی

تجربه عشق ورزى : اولين بار كى عشق را تجربه مى كنيم

تجربه عشق ورزى : اولين بار كى عشق را تجربه مى كنيم

اولين بار كى عشق را تجربه مى كنيم؟! قطعا در ارتباط با فردى كه ما را بزرگ كرده! بنابراين تعريف و فهم من از عشق كاملا وابسته به تجربه اى است كه اولين بار اين مفهوم را تجربه كرده ام و اين درك، معنا و مفهوم عشق را براى هر فردى منحصر به فرد مى سازد!
اگر در اولين تجربه عشق ورزى با مثلا مادرمان ، تنبيه، توهين، تحقير، سرزنش و … را هم تجربه كرده باشيم، بنابراين به همزمانى اين دو تجربه عادت داريم! و اگر در برخورد با جنس مخالف متعاقب تجربه هيجان عشق ، تحقير، توهين، سرزنش و… را هم تجربه كرديم ، خيلى به نظرمان عجيب نمى آيد! و ممكن است اين فرد را براى زندگى مشترك انتخاب كنيم، چون به اينگونه روابط عادت داريم! گويى اگر تحقير ، توهين و سرزنشى متعاقب روابط نباشد، يك جاى كار مي لنگد!
يا ممكن است در روابطمان دقيقا شبيه مثلا مادرمان با معشوق رفتار كنيم! رفتارى كه آزارمان داده است را اكنون خودمان نسبت به ديگرى روا مى داريم! و اين خيلى غير منطقى به نظر مى رسد! اما يكى از راه حل هاى ذهن ما براى “توجيه”بى مهرى والدينمان شبيه شدن به خود آنهاست!! گويى با شبيه شدن به اولين معشوق تحمل بى مهرى آسانتر مى شود! پس اين الگوى هميشگى من در برخورد با احساساتم و افراد خواهد شد، چون اولين رابطه من اين را به من آموخته كه يكى از راه هاى تحمل دردهايت شبيه شدن به فردى است كه به تو زخم زده!
در مورد گروه ديگرى از افراد موضوع جور ديگرى است. هر صفت و ويژگى در افراد مثلا جنس مخالف كه تداعى كننده مثلا مادرشان باشد، آنها را از انتخاب فرد مورد نظر به طور كلى باز مى دارد، چون تصورشان بر آن است كه با وجود اين ويژگى خاص در فرد مورد نظر احتمالا ساير ويژگى هاى منفى هم در وى وجود دارد! گويى ذهن، متعاقب تجارب كودكى قدرت تمايز قايل شدن و درك منحصر به فرد بودن انسانها را از دست مى دهد! هر ويژگى كه يادآور آسيب باشد، با يادآورى درد ناشى از زخم هايم من را از فرد مورنظر منزجر مي كند…
اگر در رابطه اى هستيد كه تحقير و توهين مى شويد اما خود را مستحق آن مى دانيد، يا با معشوقتان جورى رفتار مى كنيد كه با شما رفتار شده، يا به سادگى صرف وجود يك ويژگى خاص از انتخاب هايتان كاملا منصرف مي شويد، در صفت مورد نظر تأمل كنيد! صفت مورد نظر بيش از همه چه كسي را به خاطر شما مى آورد؟!
از يك زمانى به بعد افراد دورو بر نيستند كه ما را آزار دهند! خودمان نقش آنها را به خوبى در شكل و شمايل متفاوت ايفا مى كنيم و زندگيمان تبديل به سناريويى تكرارى مى شود!