فردی

هیستری هنوز هم وجود دارد

 آیا هیستری هنوز هم وجود دارد؟

درک شخص هیستریک به معنی درک کامل عقده ادیپ و تمامی گونه های آن است.
شخصیت های هیستریک دارای ویژگی ها و تعارضاتی هستند که ریشه در مرحله ادیپال رشد داشته اما آشکارا به مرحله مقعدی و دهانی پسرفت نمی کنند. اصلی ترین مکانیسم دفاعی این افراد سرکوبی است که خود دفاعی رشدیافته محسوب میشود.
به طور خلاصه تمایلات ناخودآگاه افراد هیستریک شامل تمایل جنسی نسبت به والد جنس مخالف و ترس از انتقام جویی والد همجنس است.
استدلالی که در رابطه با از بین رفتن هیستری مطرح میشود این است که چون جامعه نسبت به مسائل جنسی پذیراتر شده دیگر شاهد هیستری نیستیم در حالی که نکته ساده ای که در این استدلال نادیده گرفته میشود این است که تعارضات اشخاص هیستریک ( و نیز سایر نوروزها) ارتباط زیادی با تمایلات جنسی پذیرفته شده یا ممنوعه در فرهنگ ندارد بلکه بیشتر به تمایلات جنسی زنا محارم و فانتزی های ناخودآگاه جنسی با والدین مربوط است که در تمام فرهنگها تعارض برانگیز بوده و تابو محسوب میشود.
حال برای رسیدن به پاسخ سوالمان که آیا هیستری هنوز هم وجود دارد به یکی از مهمترین خصوصیات تحلیلی این افراد میپردازیم.
یکی از مهمترین خصوصیات افراد هیستریک توهم انفعال آنهاست که تلاش فرد برای سلب مسئولیت چه درونی و چه بین فردی، در بالاترین سطح زمینه های فکر، عمل و کنترل تکانه است.
شخصیت هیستریک این احساس را در خود ایجاد می کند که برخی احساسات، انتخاب ها و افکار خاص را آگاهانه انتخاب نکرده است.
بررسی مثالهایی از شخصیت هیستریک در طول تاریخ به درک بهتر نقش این خصوصیت در شکل گیری هیستری کمک می کند.
نخست قربانیان جادوگری که اغلب زنان بودند. قربانیان جادوگری هم در انگلستان و هم پیش از آن در اروپا در این افسانه فرهنگی مشترک بودند که شیطان یا جادوگری می تواند بدن و ذهن افراد را به دست گیرد و از آنها برای اهداف خودش استفاده کند. چنین شخصی را نمی بایست به خاطر اعمالش مجازات کنند زیرا او قربانی اراده شخص و نیروی خارج از کنترل و قدرت خویش است.
شخصیت هیستریک عصر ویکتوریایی نیز برای نشان دادن تعارض خود از ایده های موجود در فرهنگ خود استفاده میکرد. با ظهور نظریه میکروب در نیمه اول قرن نوزدهم این ایده در فرهنگ مطرح شد که چیزی به بدن حمله کرده و آن را بیمار می کند. از طرفی براساس انتظارات اجتماعی زن موجودی ضعیف و منفعل تصور میشد و طبیعی بود که دیگران بپذیرند بیمار شده و به بستر رفته است تا اینکه بپذیرند وی تمایلات و آرزوهای ناخوشایندی دارد.
برای یک زن ویکتوریایی عشق یا نفرت بیش از اندازه بسیار بعید بود اما ضعف و بیماری از ویژگی های اصلی طبیعت زنانه تلقی میشد.
بنابراین نگرانی از بیماری جسمی جایگزین ترس از انتقام جویی الهی شد. با این راهکار از یک طرف حریم ادب و نزاکت رعایت می شد و از طرفی توجه دیگران به سمت بیمار جلب می شد و مراقبت میگرفت و از این طریق افکار و احساسات تابو را به صورت نمادین از طریق بدن ابراز مینمود.
استفاده بیماران عصر ویکتوریا از علائم تبدیلی منجر به تعمیم آن و ایجاد این تصور شد که هیستری در واقع با تبدیل یکی است.
زن هیستریک با علائم تبدیلی نخستین برخورد روان پزشکی مدرن با هیستری بود.
خوانشی از مقاله
Hysteria: The Elusive Neurosis
Alan Krohn
University of Michigan and Michigan Psychoanalytic Institute