زوج و ارتباط

هشت مفهوم نظری به هم پیوسته بوئن

هشت مفهوم نظری به هم پیوسته بوئن

زیر بنای نظری همه ی این مفاهیم آن است که تصور می شود همیشه نوعی اضطراب مزمن در زندگی وجود دارد که بخش اجتناب ناپذیری از طبیعت به شمار می آید . پدیده ای زیستی که به اعتقاد بوئن وجه مشترک انسان با تمامی صورت های زندگی است. به نظر بوئن اضطراب مزمن از طریق نسل های قبل، منتقل می شود . بدین شکل که خانواده دایما در حال کشمکش بر سر متعادل سازی میان احساس با هم بودن و تفکیک خود اعضاست. اضطراب مزمن مبنای اصلی تمامی نشانه های بیمارگون است (گلدنبرگ،۱۹۲۶) . به عقیده وی کمتر از آنچه تصور می کنیم ، در زندگی هیجانی خود ، خودمختاری داریم. اکثر ما بیشتر از آن که بخواهیم فکر کنیم ، به دیگری وابسته تر و واکنش پذیر تر هستیم. نظریه بوئن توصیف می کند چگونه یک خانواده ، به عنوان یک شبکه چند نسلی روابط ، کنش متقابل فردیت و باهم بودن را با استفاده از شش مفهوم به هم پیوسته شکل می دهد.(بوئن ، ۱۹۶۶) : تمایز خویشتن (خود تمایز یافتگی ) ، مثلث ها ، فرایند هیجانی خانواده هسته ای ، فرایند فرافکنی خانواده ، فرایند انتقال چند نسلی و جایگاه همشیر ها در سال های ۱۹۷۰ بوئن دو مفهوم دیگر را افزود: برش هیجانیemotional cutoff و فرایند هیجانی اجتماعی Societal emotional process (نیکولز ، شوارتز، دهستانی ، ۱۳۸۷)

شبه خویشتن نامتمایز: این افرادهویت تعریف شده ای ندارند . در تنش ها و مسائل بین فردی موجود ، همراه با موج عاطفی خانواده حرکت می کنند و در نتیجه اضطراب مزمن بالایی را تجربه می کنند و مستعد مشکلات روانشناختی و بروز نشانه های بیماری هستند. افراد کمتر تمایز یافته یا به هم جوشی با دیگران متمایل اند و به این ترتیب با جدایی از افراد مهم زندگی از پا در می آیند و یا به جدایی عاطفی تن می دهند و بنابراین هنگام مواجه شدن با صمیمیت عاطفی ، واکنش اضطرابی نشان می دهند.( اسکوورن و دندی ، ۲۰۰۴،نجفلویی ، ۱۳۸۵) افراد تمایز نیافته در برابر واکنش عاطفی دیگران واکنش عاطفی نشان می دهند ، بخش عمده انرژیشان را صرف تجربه ، بیان و تشدید عواطفشان می کنند. زمانی که تجربه های درونی یا تعاملات بین فردی بسیار تنش زا باشد ، افراد تمایز نایافته روی هم رفته در روابط صمیمانه با دیگران مستحیل یا آمیخته می شوند. این افراد از نظر عاطفی به دیگران وابسته اند و به دشواری می توانند برای خودشان فکر یا احساس و عمل کنند.( نجفلویی ، ۱۳۸۵)
زن و مردی که سطح تمایز یافتگی پایینی داشته باشند زمانی که ازدواج می کنند ، انتظار می رود بلوغ عاطفی کمتری را دارا و ظرفیت محدود برای صمیمیت و یکی شدن داشته باشند. این مسئله نیازمند این می شود که هر دو نفر برای پایداری ازدواجشان رشد و خود رهبری شان را قربانی ازدواج کنند. در مقابل در نظام های زناشویی تمایز یافته ، همسران به یکدیگر اجازه می دهند که نقشی نرمش پذیر تر ، رابطه ای صمیمانه تر داشته باشند و تفاوت عقاید یکدیگر را تحمل و واکنش های عاطفی کمتری را تجربه کنند. به سخن دیگر برای این که مشکلات کمتری داشته باشند در پاسخ به عواطف دیگران آرامش خود را حفظ کنند. ( بوئن ۱۹۸۸، نجفلویی ۱۳۸۵)
?اشکال تمایز یافتگی :

بوئن ۱۹۷۸ تمایز یافتگی را به دو شکل تعریف می کند که در آن فرد قادر است بین عملکرد های هیجانی روابط صمیمانه و خود مختاری تعادل ایجاد کند. این مفهوم را می توان یک فرایند یا ویژگی شخصی بیان کرد ( مردانه ۱۳۹۲)

مفهوم شخصیتی تمایز یافتگی را می توان هم به عنوان یک ویژگی درونی و هم به عنوان یک ویژگی بین فردی طبقه بندی کرد:

شکل درون روانی ( بعد درون روانی ) : بعد درون فردی را می توان به عنوان توانایی فرد برای تشخیص و کاربرد احساسات و افکار تعریف کرد . این مهارت در طول دوره تنش یا موقعیت استرس زا مورد آزمایش قرار گرفته است. افرادی که قادرند در موقعیت من بمانند یا حتی از خود در خلال روابط عاطفی شدید مانند ازدواج محافظت نمایند را به عنوان کسانی قلمداد می کنند که سطح تمایز یافتگی بالایی دارند.

شکل بین فردی: سطح بین فردی تمایز یافتگی به روشی اشاره دارد که به وسیله آن ما صمیمیت را تجربه می کنیم و در صورتی که حالتی از خودمختاری نسبت به دیگران در جریان ارتباط را حفظ می کنیم. افرادی که از سطح بالای تمایز یافتگی برخوردارند خود واقعی با ثبات تری دارند و فاقد خود کاذب هستند. افرادی که تمایز یافتگی پایینی دارند کسانی اند که تمایل به تصمیم گیری براساس احساسات خود را دارند و به قوه تفکر اطلاعات واقعی اهمیت زیادی نمی دهند. ( بوئن ۱۹۷۸ ، حسینی خاتون آبادی ۱۳۹۰) .

برای تمایز یافتگی می توان چهار مولفه تعریف نمود:

واکنش عاطفی ( ER) : حالتی است که در آن احساسات فرد بر عقل و منطقش غلبه دارد( اسکورن و دندی ، ۲۰۰۴) همچنین بیان کننده تمایل به پاسخ گویی محرک های محیطی بر اساس پاسخ های هیجانی خود کار و طغیان های هیجانی می باشد.( اسکورن و اسمیت ، ۲۰۰۳)
جایگاه من ( IP) : این مقیاس به روشنی منعکس کننده احساس یکپارچه خود بوده و همین طور بیان کننده توانایی پیروی اندیشمندانه از اعتقادات شخصی خود با وجود اعتدال فشار از سوی دیگران است. ( اسکورن و اسمیت ، ۲۰۰۳)
جدایی عاطفی ( EC): بر طبق نظر بوئن ( ۱۹۷۸) جدایی عاطفی با روش افراد در جدایی خودشان از گذشته به منظور شروع زندگی در نسل حاضر سر و کار دارد( اسکورن و اسمیت ، ۲۰۰۳) . کودکانی که در فرایند فرافکنی خانواده قرار می گیرند، بطور معمول در زمان بزرگسالی یا حتی قبل از آن از راهبرد های مختلفی برای فرار از بند پیوند های عاطفی حل نشده خانواده استفاده می کنند که این راهبرد ها می تواند فاصله گرفتن فیزیکی در خانواده و یا ایجاد موانع روانی مانند: صحبت نکردن با یکی از اعضای خانواده باشد.( اسکورن و دندی ، ۲۰۰۴) .
خصوصیات افراد تمایز یافته :

بطور کلی بوئن و کر درباره ضرورت خودتمایزیافته موارد زیر را بیان کردند:

آن ها هدف مدار و اخلاق مدار هستند.
کنترل درونی دارند .( هدایت درونی )
همیشه مطمئن از باورها و اعتقاداتشان هستند.
احترام به هویت دیگران بدون انتقاد یا واکنش عاطفی دارند.( پذیرش بدون قید و شرط دیگران)
آن ها درگیر تلاش برای تغییر دیگران نمی شوند.
قادرند تا مسئولیت خود را بپذیرند و از مسئولیت اضافی دیگران اجتناب می کنند.
ذهن خود را در گیر سلسه مراتب نمی کنند.
قادرند تا بالاترین استرس های خود را تطبیق دهند ، بدون این که نشانه های آسیب را در خود رشد دهند.
داشتن ظرفیت درون نگری ، رغبت و توانایی شناخت ، مکاشفه احساسات خود و برقراری ارتباط با تجربه های مناسب و اثر بخش را دارند.
توانایی تحمل رنج و ناراحتی برای رشد را دارند.
داشتن احساس هماهنگی و یکپارچگی شخصیتی را دارند.
کمک به افراد برای شناخت نقاط قوت خود و دیگران و تمرگز بر این نقاط را دارند.
تواناییی به تاخیر انداختن لذت را دارند( احمد پور خرمی ۱۳۹۴)

خصوصیات افراد تمایز نیافته

فرد تمایز نیافته بیشتر متاثر از ویژگی های خود ساختگی است.
این افراد توانایی کمی برای تحمل اضطراب مزمن در روابط سیستمی را دارا هستند و درصدد این هستند تا از طریق آمیختگی با دیگران و یا گسلش عاطفی مانع اضطراب شوند.
افراد تمایز نیافته بویژه در موقعیت های استرس زا قادر نیستند بین حقیقت و درستی تمایز قایل شوند و به احتمال زیاد تصمیماتی را بر مبنای آن چه که احساس می کنند درست است ، می گیرند.
ارزیابی غیر واقع بینانه از خود دارند.
توانایی آگاه بودن از احساسات و بیان آن ها مختل است.
فرد برای بر عهده گرفتن مسولیت بهزیستی و رفاه دیگران احساس اجبار می کند.
فرد انتظار دارد که دیگران مسئولیت رفاه و بهزیستی او را بر عهده بگیرند. ( احمد پور خرمی ۱۳۹۴)