عاشقانه راهی مطمئن برای نابودکردن عشق 2
عاشقانه راهی مطمئن برای نابودکردن عشق 2 : فیلمهایی مانند «وقتی هری با سالی آشنا شد» (۱۹۸۹) و «چهار ازدواج و یک تدفین» (۱۹۹۴) نمونۀ بارز آثاری هستند که داستان را کاملاً بر محور مقدماتِ شروع یک رابطه قرار میدهند. اما برای اکثر ما، مهمترین مسئلۀ زندگیْ پیدا کردن همسر نیست؛ این فقط یکی از مراحل خیلی مهم و گاه مهیج است. بلکه مسئلۀ اصلی این است که فرد بتواند نامزدی را که درنهایت انتخاب کرده، تحمل کند و نامزد هم بتواند او را در طول زمان تحمل کند. هر فرهنگی حکیمانهتر از فرهنگ ما این را درک میکند که شروع یک رابطه همان نقطۀ اوجی نیست که هنر رمانتیک تصور میکند، بلکه فقط قدم اولِ مسیری طولانیتر، دوسویهتر و البته جسورانهتر است که باید در آن هوش و دقت خود را به کار گیریم.
چیز دیگری نیز هست که در بیشتر آثار هنری دربارۀ عشق وجود ندارد: فرزندان. در فیلمهایی نظیر «آملی» (۲۰۰۱)، بچهها نمادهای شیرین و جزئیِ عشق دوطرفه و یا فضولهایی دوستداشتنی هستند. آنها بهندرت گریه میکنند، وقت چندانی نمیگیرند و معمولاً دانا هستند و فهمی از خود نشان میدهند که بهخاطرش آموزش ندیدهاند. اما در زندگی واقعی میبینیم که معمولاً روابط بهطور بنیادی به سمتوسوی داشتن و تربیت فرزند متمایلاند و همچنین اینکه بچهها معمولاً زوجین را تحت فشاری شدید قرار میدهند. کودکان ممکن است عشقی که موجب بهوجودآوردنشان شده را از بین ببرند. عشق از عرش به فرش میآید. اتاق نشیمن پر از اسباببازی است، تکههای جوجه زیر میز هستند، سالها یاغیگری بدون اینکه زمانی برای حرف زدن باشد. همه همیشه خستهاند. این هم عشق است، برخلاف آنچه شلی و بودلر به ما میگویند.
فرهنگ ما مملو از بازنمودهای ماهرانۀ عشق است، اما درعینحال اکثر این قصّهها فایدهای ندارند. ما یاد میگیریم خودمان را با امیدها و انتظاراتی قضاوت کنیم که قالبهای گمراهکنندۀ هنری برایمان ترویج میدهد. براساس استانداردهای این نوع هنر، روابط همگیِ ما ناقص و غیررضایتبخش هستند. تعجبی ندارد که جدایی یا طلاق معمولاً اجتنابناپذیر به نظر میرسد. اما نباید اینگونه باشد. ما باید داستانهای دقیقتری دربارۀ پیشرفت روابط برای خود بگوییم، داستانهایی که مشکلات را عادی کنند و به ما راههای هوشمندانه و یاریگر برای غلبه بر آنها نشان دهند.
روان نیوز (تازه ترین مطالب در حوزه روانشناسی)
گردآوری کننده : ماندانا دانشیان