زوج و ارتباط

عاشقانه راهی مطمئن برای نابودکردن عشق 3

عاشقانه راهی مطمئن برای نابودکردن عشق 3 : رمانتیسیسم و کاپیتالیسم دو تفکر غالب زمان ما هستند که نحوۀ تفکر و احساس ما را دربارۀ دو چیز که بیشترین اهمیت را در زندگی ما دارند، هدایت می‌کند: رابطه و کار. اما ترکیب رمانتیسیسم و کاپیتالیسم، به‌گونه‌ای که از ما انتظار می‌رود، می‌تواند کاری بی‌نهایت دشوار باشد. این ماجرا تضاد تاریخی ناخوشایندی است. ما تحت دو سیستم خیلی قدرتمند، اما شدیداً ناسازگار زندگی می‌کنیم و هنر هم در این راه کمکی به ما نمی‌کند. فلسفۀ گیرای عشق رمانتیک در هنر که بر صمیمیت و فکرِ آزاد و گذرانِ روزهایی طولانی و بی‌دغدغه همراه با معشوق در طبیعت و غالباً در کنار یک صخره یا آبشار تأکید دارد، اصلاً با الزامات برنامۀ کاری جور در نمی‌آید. کارْ ذهن ما را پر از ضروریات پیچیده می‌کند، معمولاً ما را در مدت‌های طولانی از خانه دور نگه می‌دارد و باعث می‌شود دربارۀ موقعیت‌مان در محیطی شدیداً رقابتی احساس ناامنی کنیم.

اما معمولاً چیزی مهم از فهرست دغدغه‌های نویسندگان غایب بوده است. آن‌ها علاقۀ چندانی به هیچ کدام از چالش‌هایی که در حوزۀ «خانگی» جای می‌گیرند، نشان نداده‌اند. لفظ «خانگی» دربرگیرندۀ تمام کارکردهای عملی زندگی مشترک بوده و حتی به مسائلی کوچک اما حیاتی نیز مربوط می‌شود، مسائلی مانند اینکه آخرهفته باید به دیدن چه کسی رفت، در چه ساعتی باید خوابید، یا اینکه آیا حوله‌ها باید در حمام آویزان شوند یا نه.

از منظرِ رمانتیک، این‌‌جور مسائل نمی‌توانند جدی یا مهم باشند. رابطه با مسائل بزرگ و دراماتیک شکل گرفته و قطع می‌شود: وفاداری و خیانت، شجاعتِ رویاروشدن با جامعه، تراژدی شکست‌خوردن از اپوزیسیون سیاسی. جزئیات روزمرۀ حوزۀ خانگی در مقایسه با چنین مسائلی کاملاً پیش‌پا‌افتاده و غیرمهم به نظر می‌رسد.

در رمان برجستۀ ۱۹۸۷ هاروکی موراکامی به نام جنگل نروژی، خواننده با تمام جزئیاتِ احساسِ عشق یک‌طرفه یا بی‌نتیجه آشنا می‌شود. چیزی که، مثل تمام آثار هنری، در این رمان نادیده گرفته شده، کارهای مربوط به زندگی مشترک با کسی است که ازقضا نه شریک زندگی کسی دیگر است، نه در حال مرگ افتاده است، و نه دور از دسترس است. چیزی که در ذهن ما به‌عنوان «داستان عاشقانه» حک شده است معمولاً فقط حکایتِ موانعی است که در راه شروع یک داستان عاشقانه قرار می‌گیرد. اما وقتی یک رابطه به‌درستی آغاز می‌شود، فیلم یا رمان به پایان می‌رسد.
✍ادامه متن
تا وقتی هنرمان به‌طور کامل تغییر نکند، نمی‌توانیم هنگام بررسی یک رابطه، مسائل خانگی را به‌عنوان لحظاتی درنظر بگیریم که می‌توانند بطور بالقوه سرنوشت‌ساز و مهم باشند؛ لحظاتی که باید آن‌ها را بیابیم و تحت‌نظر قرارشان دهیم. بالتبع اعتنایی هم نمی‌کنیم به اینکه توانایی ما چقدر می‌تواند برای حلّ عاقلانۀ مسائلِ روزمره مهم باشد؛ مسائلی مثل نان‌خوردن توی تخت‌خواب یا پاسخ به این معما که آیا برگزاری مهمانی شبانه مد روز است یا کاری متظاهرانه.