فردی

سوال در مورد خودکشی، آری یا نه؟(بخش اول)

اعظم زیدآبادی و زهرا علیایی (کارشناسان ارشد روانشناسی بالینی و عضو تیم نویسندگان آکادمی افرا)
زیر نظر اسما عاقبتی (دکتری روانشناسی بالینی و مسئول علمی بخش کودک و نوجوان آکادمی افرا)

خودکشی به معنای خاتمه دادن عمدی به زندگی به میل خود و به دست خود می¬باشد. آلبرکامو، پیرو مکتب اگزیستانسیالیسم معتقد بود که در همه دنیا فقط یک مسئله فلسفی جدی وجود دارد و آن خودکشی است.
ژان باچلر، جامعه شناس معروف در کتاب خودکشی چنین می¬نگارد: انسان فکر می¬کند که در زندگی نباید درد و رنجی وجود داشته باشد غافل از این که همین درد و رنج است که هویت خویشتن آرمانی او را می¬سازد. این درد و رنج است که نگرش درونی فرد را نسبت به خودش تعیین می¬کند. در حالی که افرادی که اقدام به خودکشی می¬کنند معتقدند درد و رنج شان غیر قابل تحمل است.
مذاهب و آیین های مختلف عقاید متفاوتی در مورد خودکشی دارند که بر میزان خودکشی معتقدان به این عقاید تاثیر مستقیم دارد. برای مثال مطابق آیین و تاثیر دین برهمایی در هندوستان عهد باستان خودکشی علاوه بر رفتن به بهشت باعث بخشوده شدن گناهان زنان شوهر مرده می¬شد. دورکهایم معتقد بود هر جامعه¬ای در هر یک از دوره¬های تاریخی خود طرز تلقی معینی نسبت به خودکشی داشته است و ضعف نسبی این طرز تلقی را می¬توان با مقایسه نسبت تعداد مرگ¬های داوطلبانه برحسب گروه¬های سنی و جنسی مشخص کرد، چنانکه دوام و تغییر آن نیز گویای این واقعیت است.
فروید معتقد بود که از دست دادن شی محبوب که شخص نسبت به آن احساس دوگانه¬ای دارد موجب می-شود که احساس خصومت نسبت به وی متوجه درون شده و شخص را از خودش بیزار سازد. تاناتوس یا غریزه مرگ خواستار پریشانی، بی سامانی، بی شکلی، بی نظمی و بی جانی است و سعی در برگشت انسان به مرحله پریشانی و جمادی دارد. وی معتقد بود که خودکشی نوعی پرخاشگری و تجاوز به دیگری است و در صورتی که تنها غریزه مرگ، راهنمای انسان باشند زیان جدی به نژاد وی وارد می¬شود.
یونگ کانون توجه خود را به اساطیر نژادهای مختلف معطوف کرد و اعتقاد داشت در بسیاری از اساطیر اقوام گذشته، مرگ را بازگشت به سوی رحم مادر تصور می¬کردند، به نحوی که مردگان دوباره در آن¬جا زنده می¬شوند و مرگ نیز مثل تولد به جهش بنیادی در وضعیت موجود زنده می¬انجامد.