فردی

تعامل نفرت/عشق : از احساس گناه ساختگي تا گناه اصيل سركوب و ناديده گرفتن غيظ

تعامل نفرت/عشق: از احساس گناه ساختگي تا گناه اصيل

آدمي سراسر احساس است و اين نحوه تعامل و مواجه شدن با احساساتش است كه شخصيت و در برخي موارد، اختلالات شخصيتش را مي سازد. يكي از مهمترين هيجانات غيظ است. سركوب و ناديده گرفتن غيظ از منظر پزشكي زمينه ساز بيماري جسمي، در روان شناسي بيماري رواني، و در اخلاق، خباثت و بدي است. سوال اين است، چرا برخي افراد تا آخر عمر با وجود مواجه شدن با حقيقت همچنان در غيظ مي مانند؟ به اين معني كه آنها زمينه آزار خود، آزردگي اطرافيان و در بند بودن خود و ديگران را فراهم مي كنند.
تعامل نفرت/عشق : اولين مسير نزديك شدن به غيظ، پذيرش آن و سپس نحوه برخورد با اين هيجان است. مقدس نمايي، تطهير خود يا اظهار به عاري بودن از عيب ها و كاستي ها، نتيجه سركوب غيظ و ماندن در آن است. تبديل كردن وجود به دو بعد رباني و حيواني و سركوب بعد حيواني با بعد رباني نتيجه ای جز تضاد عمل و ظاهر، تظاهر و بر طبل بي گناهي كوبيدن نخواهد داشت. انسان براي مواجه شدن با اين بعد، نيازمند شهامتي بسيار است ونتيجه نزديك شدن به اين بعد (سايه) سرچشمه خلاقيت و شكوفايي است [1]. احساس گناه ساختگي در اينجا همان پاييندي و اطاعت كوركورانه از قواعد ذهني سوپرايگو مانند (من بايد بي عيب باشم، من نبايد از دست كسي عصباني باشم و ..) است.
تعامل نفرت/عشق : مسير بعدي، پس از نزديك شدن به غيظ، لمس عشق در اوج نفرت است. يعني فرد در اوج خود آزاري و ديگر آزاري، اوج خباثت و يا اوج نفرت، لحظه اي عشق و شفقت را لمس كند. در اينجا لمس عشق در اوج نفرت، منجر به سنگين ترين احساس انسان، يعني احساس گناه خواهد شد [2]. احساس گناه همانند كاتاليزوري است كه نفرت را در بدن تبديل به شفقت و مهر مي كند و سبب تغييرات عميق شخصيتي در فرد مي شود (تغيير شخصيت هدف روانكاوي است). تغييراتي كه در تاريخ به افرادي اطلاق مي شود كه به طور ناگهاني به اصطلاح از يك آدم بد به آدم خوبي تبديل شده اند و يا دائما در مسير نيك تر شدن و تبديل غيظ به عشق گام برداشته اند. مشاهده، پذيرش و مواجهه با اين احساس، آنقدر دردناك و اضطراب زا است كه افراد داراي غيظ دائما مكانيسم هاي دفاعي را براي مواجه نشدن با آن به كار مي گيرند، در نتيجه انرژي آنها نه به سمت درون و لمس حقيقت خود بلكه بر عليه عشق (ارتباط اصيل) و بر عليه افراد داراي عشق تجهيز مي شود و يا از آنها مي ترسند و يا با آنها مبارزه مي كنند. ولي ديدن اين احساس در فردي ديگر و يا لمس مبهم آن هم مي تواند اثربخش باشد.

1-Jung, C. G. (1948). The shadow. The Essential Jung: Selected Writings, 91-93.
2-Nygren, T., & Johansson, C. (2015). Draining the Pathogenic Reservoir of Guilt?: A study of the relationship between Guilt and Self-Compassion in Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy.

بنیاد روانشناسی و فلسفه

تازه ترین اخبار و مطالب در حوزه روانشناسی

گردآوری کننده: محسن میرزاآقا