فردی

ترس مرضی ، اختلالات روانی ؛ یک احساس و هیجان ؛ بدون وجود تهدید خارجی

ترس مرضی

ترس چیست؟ و چرا ما می ترسیم؟
اختلالات روانی

قسمت اول
تا حالا شده که بخواهید کاری را انجام بدهید یا چیزی را به دست آورید، ولی صدایی را از درون تان بشنوید که به شما بگوید: “این کار را انجام نده!
وقتي ترس بر زندگي حاكم مي‌شود

معنایی که در فرهنگ لغات برای ترس پیدا خواهید کرد، این معنا خواهد بود: “احساس ناخوشایندی که در رویارویی با خطر، همراه با درد، ایجاد می شود.” احساس ترس در مغزمان، ایجاد میشود. حسی است که زمانی که برای اولین بار درگیر ترس شدیم مثلا” زمانی که با حیوان گرسنه یا وحشی در جنگل مواجه شدیم، در ما ایجاد شده است. اما بسیاری از افراد در چنین شرایطی قرار نگرفته اند، اما غریزه ی مان به طور غیر مقتضی، در برابر ترس عمل می کند.

ترس چیست؟ و چرا ما می ترسیم؟ ترس مرضی
ترس چیزی نیست جز یک احساس و هیجان که آنرا در ذهن خود می پرورانیم. و مشکل از آنجا شروع می شود که این احساسات و هیجانها بر زندگی ما اثر نامطلوب می گذارند. ترس، احساسي است كه هر انساني آن را مي‌شناسد. انسان‌ها از آن به‌عنوان احساسي ناخوشايند ياد و از آن دوري مي‌كنند، چراكه اين احساس بنابر طبيعت خود زماني ظاهر مي‌شود كه خطري دروني يا بيروني فرد را تهديد مي‌كند. اين احساس به شكل علايم مختلف جسمي و رواني ظاهر مي‌شود، مانند تپش قلب، تنگي نفس، احساس گرگرفتگي، سرخ شدن صورت، ترشح زياد عرق و غيره.
ترس مرضی : ترس یک واکنش احساسی به تهدید یا خطر است. ترس را از اضطراب، که معمولاً بدون وجود تهدید خارجی رخ می‌دهد، باید جدا دانست. علاوه بر این ترس با رفتارهای خاصِّ فرار و اجتناب مربوط است، در حالی که اضطراب ناشی از تهدیدهایی‌است که مهارناپذیر و اجتناب‌ناپذیر تلقی می‌شود. ترس معمولاً با درد ارتباط می‌دارد. مثلاً کسی از ارتفاع می‌ترسد، چه، اگر در افتد آسیب جدی خواهد دید یا حتی خواهد مرد. بسیاری از نظریه‌پردازان، چون جان برودس واتسن و پال اکمن، پیش نهاده‌اند که ترس یکی از چند احساس بنیادین و فطری‌ است (نظیر شادمانی و خشم).
ترس از سازوکارهای بقاست و معمولاً در پاسخ به یک محرک منفی خاص روی می‌دهد. ما از انجام بعضی کارها وحشت داریم چون می ترسیم با شکست مواجه شویم. این ممکن است بخاطر شکستهایی باشد که واقعاً در گذشته تجربه کرده ایم یا حتی واقعاً چنین شکستی را تجربه نکرده ایم ولی از اینکه ممکن است شکست بخوریم می ترسیم.

بیشتر مواقع ما از چیزی می ترسیم که حتی یکبار با آن روبرو نشده ایم. آیا احمقانه نیست؟
ترس مرضی :حقیقت این است که ما می توانیم انواعی از شکست ها را در ذهن خود تصور کنیم. آنگاه باور می کنیم این شکست ها به حقیقت خواهد پیوست و حتی برای رسیدن به هدف تلاش هم نمی کنیم. و همینجاست که دچار خطا شده ایم، چون به خاطر یک احتمال حتی از تلاش کردن می ترسیم. و موفقیت بدون تلاش و کوشش معنایی ندارد.

مارک تواین سخن جالبی در این زمینه دارد:
«من در زندگی خود سختی های زیادی را تحمل کرده ام در حالیکه تعداد کمی از آنها واقعاً رخ داده اند.» منظور این است که بسیار از این مشقات در ذهن او بوده اند.

اکنون این سؤال مطرح می شود که چه کسی می تواند واقعاً شکست و موفقیت را تعریف کند؟
آیا شما این کار را بدرستی انجام می دهید؟ آیا شما تعاریف دیگران از موفقیت را قبول دارید؟
بعضی از افراد تعاریف سختگیرانه تری نسبت به دیگران دارند. قبول ندارید؟
برای این منظور از افراد مختلف سؤال شد شما موفقیت را چگونه تعریف می کنید دو تا از جوابها این گونه بودند:
ــ آلکس گفت: « هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم و زنده ام و فرصت دارم موفق هستم.»
ــ ولی جف عقیده داشت اگر در سال حداقل ۱ میلیون دلار درآمد داشته باشد موفق است.
آلکس تعریف خود را از موفقیت ساخته است و رسیدن به این موفقیت نسبتاً ساده است اما جف تا زمانیکه یک میلیون دلار در سال بدست نیاورد احساس موفقیت نمی کند.
فکر می کند جف و انسانهایی مانند او چقدر در روز احساس می کنند شکست خورده اند چون هنوز آن یک میلیون دلار را بدست نیاورده اند. البته اشتباه نکنید من نمی گویم شخص نباید اهداف بزرگ در زندگی خود داشته باشد بلکه سخن بنده این است که هدف خود را با شادی بدست آورید تا اینکه با احساس رنج بدنبال بدست آوردن سعادت باشید.

هر چه تعریف شما از موفقیت سختگیرانه تر باشد ترس بیشتری به آن اضافه کرده اید. پس اجازه ندهید تعاریفی که خود ساخته اید شما را محدود کند. بدتر از همه این است که به دیگران اجازه دهید این تعاریف را برای شما بسازند.

تعاریف خود را بسازید. می توانید آنرا سخت تر کنید تا احساس شکست به شما دست بدهد یا آنرا ساده سازید تا احساس موفقیت کنید. با این روش شما ترس کمتری نسبت به اهداف خود در زندگی خواهید داشت. حال اگر بدانید که چه کاری می خواهید انجام دهید شکست نخواهید خورد. اکنون با این باور تصور کنید چه کارهایی می توانید در زندگی خود انجام دهید.

ترس مرضی سعی کنید هر شکستی را مانند یک موفقیت ببینید. این کار ساده است چون هر شکستی که خورده اید به شما نشان داده که چه کاری را نباید انجام می دادید یا روش جدیدی در مقابل شما گشوده است. پس د رحقیقت یک موفقیت کسب کرده اید. بنابراین به هدف خود نزدیکتر شده اید. به خاطر داشته باشید گذشته با آینده یکسان نیست. و شکست دیروز مساوی با عواقب ناگوار آینده نیست.

فقط بدلیل اینکه دیروز یا همین ۵ دقیقه پیش شکست خورده اید بدین معنا نیست که قرار است این شکست دوباره تکرار شود. تنها کاری که باید انجام دهید این است که از اشتباه خود چیزهای جدید یاد بگیرید و روش خود را عوض کنید. گذشته همان افکار شما بوده برای رسیدن به موفقیت در آینده. نترس باشید.

در حالت ترس فعاليت طبيعي مغز در رابطه با محيط (مانند ديدن، شنيدن، بوييدن، لمس كردن، چشيدن، حس تعادل در ايستادن و راه‌رفتن و غيره) به‌شدت تحت‌تاثير قرار مي‌گيرد و سهم بيشتر فعاليت مغز و بدن متوجه روبه‌رو شدن با موضوع خطر و حفظ امنيت مي‌شود. به اين معنا ترس در چارچوب روبه‌رو شدن با خطر نقشي بسيار حياتي بازي مي‌كند و در حقيقت ترس به حكم زنگ خطري است كه انسان را متوجه موضوع خطرداري مي‌كند تا به دنبال آن، انسان عملي را صورت دهد كه به رفع خطر بينجامد.
ترس مرضی به همين دليل بعد از دور شدن از موضوع خطرزا اين احساس نيز توسط سيستم‌هاي جسمي و رواني به‌طور طبيعي خنثي مي‌شود و كاركرد اندام‌ها و حواس به شكل طبيعي خود بازمي‌گردد. بنابراين ترس يك احساس حياتي، لازم و حفظ‌كننده زندگي است.
در جريان تكامل انسان، احساس ترس براي حفظ‌ بقاي انسان به وجود آمده تا انسان را در روبه‌رويي با خطر آماده دفاع، حمله يا فرار كند. امروز نيز ترس همين وظيفه را برعهده دارد اگرچه موضوع خطر مانند گذشته ديگر، حيوانات وحشي نيست.
اما زماني احساس ترس حالات بيمارگونه پيدا مي‌كند و تبديل به اختلال اضطراب هراسي مي‌شود كه سيستم‌هاي طبيعي و رواني فرد براي برطرف كردن ترس يا كارآيي خود را از دست داده باشد يا از شدت كارآيي آنها كاسته شده‌باشد.
در اين حال، حتي زماني هم كه چيز تهديدكننده‌اي وجود ندارد، حالات و علايم ترس ( ترس مرضی ) به نحو ادامه‌داري به وجود خود ادامه مي‌دهد و هر بار بر شدت آنها نيز افزوده مي‌شود. به اين معنا يكي از اصلي‌ترين شاخص‌هاي عدم كارآيي «سيستم روبه‌رو شدن با ترس» به اين شكل است كه در اين حالت ترس و اضطراب بدون وجود دليل تهديد‌كننده، در مواقع و محيط‌هاي مختلف، به حد زياد و روزافزون و در بيشتر اوقات روز فرد را در كنترل مي‌گيرند، به نحوي كه فرد يا همواره يك نوع دلهره، اضطراب و تشويش را حس مي‌كند يا به‌دليل احساس ترس از دست زدن به كارهايي يا از روبه‌رو شدن با چيزهايي يا از رفتن به مكان‌هايي به‌شدت پرهيز مي‌كند. در حالي كه خود نيز دليل قانع‌كننده‌اي براي اين احساس پيدا نمي‌كند. فرد مبتلا به اختلال هراس، علايم اضطراب هراسي را معمولا در سه سطح حسي، فيزيولوژي و رفتاري لمس مي‌كند. يعني اكثر اوقات افراد مبتلا به علت علايم حسي، فيزيولوژي و تا حدودي رفتاري به متخصصان مراجعه مي‌كنند ولي علايم افكاري غالبا از طرف آنها ديده يا مطرح نمي‌شود. علايم جسماني كه اكثر افراد مبتلا از آنها رنج مي‌برند عبارتند از: حالت سرگيجه، فشار در ناحيه سينه و پرش قلب، افت فشارخون، معده‌درد، عدم تمركز، دلشوره، ديدن پرده‌اي جلوي چشم و از اين دست. به همين دليل اغلب مثلا از احتمال داشتن بيماري قلبي به نگراني و ترس مي‌افتند و از پزشك مي‌خواهند كه آنها را به‌خاطر احتمال بيماري قلبي مورد معالجه قرار دهد.
اختلالات اضطرابي را به سه گروه «عمومي و فراگير»، «حمله‌هاي هراسي» و «فوبيا» تقسيم مي‌كنند.

آکادمی درمان شناختی – رفتاری

تازه ترین اخبار و مطالب در حوزه روانشناسی

گردآوری کننده: مهسا جوکار