فردی

اشکال امروزی هیستری

اشکال امروزی هیستری

در طی قرن بیستم هیستری مطابق با ذات خود که همان استفاده از فرم های فرهنگی جدید برای حفظ توهم انفعال است شکل های بارز خود را تغییر داد.
ایجاد امتیازات اجتماعی جدید ویژه زنان در کنار آثار باقی مانده از اسطوره ویکتوریایی زن به عنوان موجودی ضعیف و بی گناه که از نظر فکری در مقایسه با مردان پایین تر است باعث شد در نیمه اول قرن بیستم شاهد ظهور تصویر کلیشه ای “زن بلوند لال” باشیم.
این شخصیت کلیشه ای به طور ناخواسته اغواگر اما بذات معصوم بود. نقشهایی که “مارلین مونرو” بازی کرده به خوبی این افسانه قرن بیستمی زن ساده لوح کودک مآب را به تصویر می کشد.
محبوبیت روانشناسی و روانکاوی در اواسط قرن بیستم در آمریکا منجر به ایجاد نوع دیگری از هیستری شد.
همانطور که مطالعه علمی بیماری های جسمی در قرن نوزدهم استعاره هایی را ایجاد کرد که درنهایت باعث شد شخص هیستریک احساس کند بدنش با ایجاد علائم جسمی بر او غلبه کرده، یافته های روانشناختی فروید هم ادعا میکرد که افکار، احساسات و انگیزه های ناخودآگاه میتوانند ما را تحت تاثیر قرار دهند از این رو این یافته ها باعث شد فرد هیستریک احساس کند ” من قربانی منفعل احساساتم هستم، قربانی همان ناخودآگاه مشهور”. آنها به جای توسل به علائم جسمی برای انکار و در عین حال ابراز تمایلات ناخودآگاه شان می توانند به خودشان بگویند ” این احساس ناگهان به من دست داد. نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. ناگهان احساساتم بر من غلبه کرد”. به طور خلاصه شخصیت هیستریک اکنون قربانی روان خویش است.
خوانشی از مقاله
Hysteria: The Elusive Neurosis
Alan Krohn
University of Michigan and Michigan Psychoanalytic Institute