فردی

مدل عملی رواندرمانی پویشی

مدل عملی رواندرمانی پویشی

در فاز یا فازهایی از مراحل تحول،نياز يا نيازهايي در ارتباط با شي مورد علاقه(objects) فرد دچارتروما شده و براي جان به در بردن از تروما و اضطراب آن سبكهاي بيمارگونه(noratic atyle) ،مجموعه از مكانيزمهاي دفاعي ego را اتخاذ نموده است كه در اثر تكرار ناهشيار شده ( از اين مكانيزمهاي دفاعي مكررا”،نابجا و نامناسب استفاده مي كند) و اساس شخصيت و آسيب رواني فرد را بنا نهاده اند.مراحل یا فازهای درمان روانپویشی
فاز اول : شروع
مصاحبه روان پویشی
شفاف سازی شکایت اولیه مراجع، (cc)
کشف سبک بیمارگون (noratic style)عملکرد مراجع: نشان دادن چگونگی تسلسل این فرآیند خارج اززمان، مکان و افراد برای روبه رو نشدن و عدم تجربه احساساتی که سال ها مراجع از آن گریخته است.پرداختن به شناخت واره ها و رفتارهایی که به نظر می رسد به صورت جزء لا ینفک وجود مراجع درآمده است، آگاهی از دفاع های ناسازگار که شکست آنها موجب بروز علائمی نظیر اضطراب و افسردگی می شود.بنابراین، فاز اول عمدتا شامل آشنایی شناختی مراجع با اضطراب های اساسی و سبک های نوروتیک تکرارشونده و فرمول بندی مراجع است. شکل گیری ارتباطی ایمن و اطمینان بخش با ایجاد یک محیط نگهدارنده از طریق حضور درمانگر و گوش دادن فعال در نقش یک والد حمایتگر میسر می گردد.

فاز دوم : working through

در این فاز دوم و طی فرآیند روان پویشی، درمانگر با فراهم سازی یک محیط امن و یک موضع مراقبت کننده، مأنوس و همدلانه به مراجع کمک می کند تا به طور واضح تشخیص دهد که چگونه با توسل به الگوهای دفاعی ناکارآمد، خود موجب تداوم مشکلات شده است (شفاف سازی و توضیح). همچنین، توجه وی را به الگوی فکری تکرار شونده و غیرانطباقی معطوف می کند (مواجهه ) و در نهایت به وی کمک میکند تا به طور هشیارانه از معنای مؤلفه های بخصوصی از زندگی روانی خودآگاه شود (تفسیر ) و وقتی این فرآیند درمانی به خوبی اجرا شد، ارتباط میان موقعیت واقعی زندگی بیمار با تجارب گذشته اش برقرار می شود و فرآیند انتقال رخ میدهد. در فرآیند انتقال بیمار، شرایط روابط قبلی خود را مجددا واین بار با درمانگر خلق می کند و پاسخ مناسب درمانگر می تواند آنچه در نا هشیارمراجع به عنوان یک تجربه درون فکنی شده، حک شده است را تغییر دهد. تداعی آزاد و پرداختن به دفاعها، احساسات دفن شده را رها کرده و واقعیت را که منشا بسیاری از این احساسات در گذشته دور و تجارب قبلی است،نمایان میسازد؛ تعارض ها به خودآگاهی میرسد و تجارب غیرقابل تحمل پذیرفته و هضم میشوند. طی فرایند روان پویشی، تسهیل فرایند کنار گذاشتن جنبه های خودتنبیه گر و منتقد و برقراری رابطه بین جنبه های نیروبخش و حمایتگر مدنظر قرار میگیرد و این از طریق پرداختن به فضا و بستر کودکی فرد،درک نیازها و تواناییها و پذیرش تمامیت وجودی آن کودک، محقق میگردد. در فاز دوم، مراجع از طریق تکنیک هایی نظیر بازسازی بافت های آسیب زا از طریق تداعی آزاد، برونریزی احساسات، نامه نوشتن،بازگشت به گذشته، تخیل فعال، بازسازی هیجانی، شناختی، رفتاری و ارتباطی تجارب گذشته، بازی نقش،درست کردن کلاژ، وارد شدن در خاطرات اولیه و غیره به تجربه واقعی احساسات می پردازد. در این مسیر با آشکار شدن مقاومت ها و فشار به آنها جریان انتقال بارز می شود و تحلیل آن ضمن بازگشایی بخشی از ناهشیار، موجب آگاهی، بازسازی و تفکیک احساسات و ارتباطات می شود. ساخته شدن مرز وبوم ها در سایه ارتباط با یک والد حامی و منتقد که به بازسازی نقش والدگری برای مراجع می پردازد،موجب آشنایی با کودک درون و رشد و تحول آن می شود. در نهایت با رشد ego فرد به سمت مراقبت ازخود و انسجام self پیش می رود و رفته رفته استقلال فکری، رفتاری و هیجانی حاصل می گردد.
فاز سوم: termination

در نهایت، در فاز سوم (Termination)، مراجع از طریق خداحافظی با درمانگر و تجربه سوگ آن ازدرمانگر جدا می شود تا به زندگی مستقل ادامه دهد. در پایان درمان مراجع به یک خودآگاهی یکپارچه نائل می آید که موجب تعهد اهداف جدید در زندگی شده و با آزاد سازی انرژی روانی از نقاط تثبیت،زمینه بروز و شکوفایی استعدادهای زنده شده را فراهم می نماید. به طور کلی درمان شامل سه فاز است و از ترکیب و التقاط گرایی نظری وتکنیکی از رویکردهای ego، self، object relation و رویکرد سنتی به همراه روش های شناختی و رفتاری حاصل شده است