زوج و ارتباط

خانواده درمانی ساختاری

خانواده درمانی ساختاری

ساختار گرایان برای بررسی سنجش خانواده عمدتا می کوشند به ساختار و الگوهای تبادلی جاری آن توجه کنند. آنها به بستر و یا زمینه ی اجتماعی که رفتار بدکار خود را در آن نشان می دهد، توجه خاصی دارند.

موضوع اصلی ساختار گرایان در ارزیابی خانواده :

۱- سازمان مرتبه ای خانواده ۲- توانایی خرده نظام ها در اجرای کارکردهای خود ۳ – اتحادها و تبانی های احتمالی خانواده ۴- نفوذ پذیری مرزهای فعلی و انعطاف پذیری یا ناپذیری آن در شرایط مقتضی.

به طور کلی ارزیابی توان خانواده برای تغییر الگوهای تبادلی کهنه و یا از کار افتاده در راس امور قرار دارند. هدف اصلی هر ارزیابی از نظر ساختارگرایان تدوین یک نقشه ورود به خانواده ،انطباق با شیوه مرسوم آن در رو به رویی با مسائل و به محض ورود طرح ریزی مداخله های درمانی است.

فنون مداخله ساختاری :

کوشش های درمانی و ساختاری معطوف به زمان حال هستند و بر این اصل تکیه دارند که عمل مقدم بر شناخت است. از لحاظ درمانی نوک پیکان آنها متوجه الگوهای تعامل خانوادگی است که اعضای خانواده را وا می دارد از نشانه های بیمار آشکار فراتر روند و از این رهگذر بتوانند کل رفتار خود را در بستر ساختارهای خانواده بیابند .

به نظر مینوچین ساختارگرایان برای بررسی و حذف ساختهای انعطاف ناپذیر که کارساز نیستند، رهبری، هدایت و تشویق خانواده را به عهده می گیرند. به نظر مینوچین و همکاران وی، موثرترین راه برای تغییر رفتار بدکار و حذف نشانه های بیمارگون، تغییر الگوهای تبادلی ای است که این رفتار و علایم را حفظ می کنند.

الف) الحاق

الحاق یعنی همسازی درمانگر با سازمان و سبک خانواده. الحاق نوعی رابطه حسنه و ایجاد اعتماد است. استفاده از خویشتن در سیستم درمانی پرقدرت ترین ابزار در روند ایجاد تغییر در خانواده است .
خانواده درمانگران در درمان، شخصی جالب و با نشاط و تا حدودی حقیقی هستند که وارد خانواده می شوند و خود را با سازمان خانواده منطبق می کنند و نمی گزارند آنها را نادیده بگیرند و اعضای خانواده را وادار می کند تا با شیوه های برگزیده انها مطابقت داشته باشند. ساختارگراها در آغاز از سبک عاطفی خانواده تبعیت می کنند.
ساختارگرایان عمدا افرادی ملعبه گر هستند و مجموعه ی طرحها و شیوه های مداخلاتی دقیقی را که به قصد بر هم زدن تعادل سازمان کنونی خانواده طراحی شده اند، تعقیب می کنند. مینوچین توصیه می کند که درمانگران ابتدا به خانواده بپیوندند تا تجربه دسته اولی از فشارهای خانواده داشته باشند. به محض ملحق شدن در جستجوی حیطه های انعطاف پذیر و قابل تغییر، به سراغ ساختار خانواده بروند.

۴ روش برای پیوستن به خانواده در رویکرد ساختی وجود دارد:

۱- رد گیری :

در ردگیری درمانگر از محتوای حرفهای خانواده یعنی حقایق پیروی می کند. درمانگر نماد های زندگی خانواده ( مضامین زندگی، ارزش ها ، رویداد های مهم خانواده ) را که از فحوای پیام رسانی اعضا به دست امده می گیرد و تعمدا انها را در گفتگو با خانواده مورد استفاده قرار می دهد. در ساده ترین شکل ردگیری عبارت است از طرح سوال های تصریح کننده، ارائه نظرهای تصریح کننده و یا شرح و تفصیل یک نکته.

۲- تقلید یا شبیه سازی :

درمانگران از روش یا محتوای ارتباطی خانواده، مانند انها می شوند. یعنی تقلید سبک، نحوه و دامنه عاطفی خانواده را به کار بردن. برای مثال شوخی کردن با خانواده اهل شوخی. درمانگران برای برون سازی سبک و حیطه عاطفی خانواده از تقلید استفاده می کنند . درمانگر در تمامی امور زندگی شبیه اعضای خانواده می شود.

۳- برون سازی :

که در آن درمانگر برای رسیدن به اتحاد درمانی خانواده خودش را با خانواده سازگار می کند.

۴- تایید عضوی از خانواده :

فرایند تایید اعضای خانواده شامل استفاده از یک کلمه یا عبارت احساسی برای انعکاس احساس ابراز شده یا نشده ی آن عضو خانواده یا استفاده از توصیف عاری از قضاوت در مورد رفتار است. تایید می تواند : ۱- به صورت پاسخ همدلانه باشد ۲- توصیفی عاری از قضاوت از اعضای خانواده باشد ۳- توصیف یکی از ویژگیهای ظاهرا منفی در یکی از اعضای خانواده همزمان با نادیده انگاشتن مسئوولیت او در بروز آن خصلت باشد.

در کل درمانگر فقط می تواند به وسیله الحاق در خانواده تغییرات ساختاری به وجود آورد که متضمن کوشش درمانگر برای تماس با یکایک اعضای خانواده است . از طریق بی پرده گویی از خود، آینه کردن یا پیدا کردن یک نقطه مشترک به خانواده می توان ملحق شد.

ب) بازسازی :

قلب رویکرد ساختاری است و متضمن تغییر ساختار خانواده است. اصلاح کردن عملکرد معمول خانواده است. ممکن است متضمن تغییر دادن نقشهای اعضای خانواده باشد تا آنچه خودمانی بوده به چیزی چالش انگیز مبدل شود. منظور از این فن ان است که عملکرد مختل شناسایی شود و با شیوه های سالم تر عجین گردد.
منطق زیر بنایی بازسازی این است که خانواده از طریق الگوهای تعادلی سلسله مراتب موجود کارسازتر شود. درمان روندی است که نحوه انجام کارها را زیر سوال می برد .

ج) اضداد:

مداخله ی اضداد در صورت پیگیری، موفق به انجام کاری می شود که ظاهرا متضاد چیزی است که قصد انجام دادن آن کار وجود داشته است. از این فن به عنوان یک ابزار بالینی برای برخورد با مقاومت در برابر تغییر ، جلوگیری از جنگ قدرت بین خانواده و درمانگر استفاده می شود.
معیار کاربرد این فن بر اساس ارزیابی درمانگران از میزان مقاومت خانواده، در برابر تغییر در آن جز از سیستم است که از طریق نشانه مرضی تنظیم می گردد. زمانی از این فن استفاده می شود که از طریق مداخله مستقیم مثل توضیح منطقی و پیشنهاد منطقی الگوهای تکراری و پایدار، مراوده ها از بین نمی رود.
موفقیت مداخله اضدادی بستگی به این دارد که خانواده تا چه اندازه با دستورالعمل درمانگر مخالفت یا پیروی کند، در غیر این صورت این فن معنای خود را از دست می دهد و موجب عقب نشینی و کنار کشیدن خانواده می شود .

سه فن عمده در برابر اضداد عبارتند از:

۱- تعریف مجدد :

هدف از تعریف مجدد تغییر در برداشت خانواده از مشکلی است که با آن رو به رو است.

۲- معکوس سازی بر مبنای اطاعت – بی اعتنایی :

که در آن درمانگر یکی از اعضای خانواده را به تغییر نگرش، راجع به موضوعی حساس هدایت می کند، به این امید که موجب ارائه پاسخ متضادی از سوی عضو دیگر خانواده شود . این فن زمانی مفید است که یکی از اعضا با درمانگر همکاری کند و رفتارش را تغییر دهد و دیگری در برابر درمانگر ایستادگی کند و باعث تغییر در این فرد شود .

۳- مداخلات مستقیم مبنی بر اطاعت:

به کارگیری پند و اندرز، توضیح و تبیین، پیشنهاد، تعبیر و تفسیر و تکالیفی است که مو به مو باید اجرا شود. هدف از این مداخله : تغییر مستقیم قوانین و نقش های خانواده است.