زوج و ارتباط

انواع مکانیسم های دفاعی

انواع مکانیسم های دفاعی

۱- سرکوبی (واپس رانی)، (REPRESSION):

سرکوب و یا واپس رانی اصـلی تـرین مـکـانیـسم دفـاعـی محـسـوب شـده و دیـگــر مکانیسم هـا بعنوان ابزار کمکی بکار می روند. واپس رانی بـه مـعـنی جلوگیری از ورود افکار، خاطرات، آرزوها، امیال و تجـارب دردنـاک و شرم آور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشیار می باشد. در ایـن مـکـانـیـسم خـاطـرات اسـترس زا به طور گزینشی به ناخودآگاه رانده می شوند.

واپس رانـی بـا انـکار متفاوت است در واپس رانی فرد هیچ چـیزی را نفی نمی کند. مثال: دختری که در خردسالی مورد تعـرض جنسی واقع شده، ایـن تـجـربـه دردنـــاک را سرکوب می کند. انکار یک واقعیت، دفاعی است در برابر تهدید برونی؛ اما واپس‌رانی دفاعی است در برابر تهدید درونی. در واپس‌رانی، تکانه‌ها یا خاطره‌هائی که تهدید سختی دربردارند از حوزهٔ هشیار آدمی بیرون رانده می‌شوند. فروید بر این باور بود که واپس‌رانی بعضی از تکانه‌های دورهٔ کودکی یک امر همگانی است. وی برای نمونه معتقد بود که همهٔ پسر‌بچه‌ها نسبت به مادرشان کشش جنسی و نسبت به پدرشان احساس رقابت و خصومت دارند (همان عقدهٔ ادیپ) و شخص این تکانه‌ها را واپس می‌راند تا خود را از نتایج رنج‌آوری که عمل کردن به آنها در پی دارد، مصون نگه دارد. در سال‌های بعد نیز ممکن است آدمی دست به واپس‌رانی احساسات و خاطره‌هائی بزند که به‌خاطر ناهمسازی با خود پنداره‌اش اضطراب انگیزند. به همین ترتیب امکان دارد که آدمی احساسات خصمانهٔ خود را نسبت به یک فرد محبوب، یا شکست‌های خود را از یاد ببرد.

واپس‌رانی با فرونشانی (suppression) فرق دارد. فرونشانی فرایند خویشتن‌داری سنجیده‌ای است در جهت کنترل تکانه‌ها و خواست‌های آدمی (و شاید حفظ آنها برای خود و حاشا کردن آنها نزد دیگران) و یا کنار نهادن موقت خاطره‌های دردناک به‌منظور تمرکز یافتن بر امر معینی. آدمی نسبت به افکار فرونشاندهٔ خود هشیار، اما نسبت به تکانه‌ها یا خاطره‌های واپس‌رانده‌اش ناهشیار است.

برخی از جنبه‌های واپس‌رانی را می‌توان در بیماران مبتلا به یادزدودگی (amnesia) دید. در یک مورد مردی در خیابان سرگردان بود که نه نام خود را می‌دانست و نه اینکه از کجا آمده است. تاریخچهٔ زندگانی این مرد را به کمک هیپنوتیسم و شیوه‌های دیگر بازسازی کردند و غالب خاطره‌هایش احیاء شد. معلوم شد که روزی پس از جر و بحث با همسرش خود را سیاه ‌مست می‌کند، که البته کاری بوده برخلاف راه و رسم همیشگی‌اش، و سپس به شدت از این کار پشیمان می‌شود. یادزدودگی وی ناشی از این انگیزهٔ بود که می‌خواست آن تجربهٔ ناراحت‌کننده را از حافظه خود بزداید. گرچه توانسته بود همهٔ رویدادهائی را که ممکن بود جریان سیاه‌مست شدن را به خاطرش بیاورد فراموش کند، اما یادزدودگی وی چندان گسترش یافت که او هویت شخصی خودش را نیز به کلی فراموش کرد. هنگامی که حافظه‌اش احیاء شد، هم رویدادهای پیش از دورهٔ مشروب‌خواری و هم رویدادهای پس از آن را به یاد آورد، اما نتوانست رویدادهای دوره‌ای را به یاد بیاورد که بیش از هر چیز به‌خاطر آن شرمگین بود. این‌گونه شرح‌‌حال‌ها و نیز ناتوانی آدمیان از به یاد آوردن جزئیات رویدادهای فاجعه‌آمیز (مانند دهشت ناشی از جنگ، آتش‌سوزی یا زمین‌لرزه) تأییدی است برای این نظر فروید که خاطره‌ها و تکانه‌های رنج‌آور به‌دست فراموشی سپرده شده یا از میدان هشیاری دور نگه داشته می‌شوند.

شواهد نشان می‌دهد که لغزش‌های گذرای حافظه بیشتر در مطالبی که بار هیجانی دارند دیده می‌شود تا در مطالب خنثی، و به یاد آوردن کلمه‌های خنثی ساده‌تر از به یادآوردن کلمه‌هائی است که برای فرد هیجان برانگیز است. احتمال دارد که کلمه‌های هیجان‌برانگیز در لحظهٔ بازیافت از حافظه اضطراب‌هائی را بیدار کنند که راه را براستفاده صحیح از نشانه‌های بازیافت می‌بندند.

وقتی واپس‌رانی کاملاً موفقیت‌آمیز باشد منجر به فراموشی کامل یعنی ناهشیاری کامل نسبت به انگیزهٔ‌ ناپذیرفتنی و رفتارهای ناشی از آن می‌شود. اما معمولاً واپس‌رانی‌ها کاملاً هم موفقیت‌آمیز نیست و تکانه‌ها راه‌های غیرمستقیمی پیدا کرده و خود را نشان می‌دهند.