کودک و نوجوان

افسردگی در کودکان و نوجوانان

افسردگی در کودکان و نوجوانان

در سالهاي اخير وجود افسردگي در كودكان و نوجوانان نه تنها محرز دانسته شده است، بلكه نظر بر اين است كه افسردگي كودكي مي تواند مشكلات جدي براي سلامت عمومي ايجاد كند. به گونه اي كه پژوهش ها نشان داده است كه شناسايي افسردگي هاي كودكي و نوجواني مي تواند احتمال بيماريهاي رواني ديگر، ناراحتي هاي شديد، رفتارهاي ناسازگارانه و حتي مرگ و مير كودكان و نوجوانان را كاهش مي دهد.

مطابق با DSM-IVتشخيص افسردگي كودكان زماني داده مي شود كه در يك يا چند دورة دو هفته اي شواهدي دال بر تغيير كاركرد نشان بدهد. از جمله اين كه كودك افسرده ممكن است تحريك پذير يا بي علاقه شود و از خيلي چيزها لذت نبرد يا هر دو حالت را داشته باشد. در ضمن كودك بايد حداقل چهار مورد از نشانه هاي زير را تقريباً هر روز داشته باشد و برخي از كاركردهاي مهم او مختل شود:

۱) لاغر شدن و نرسيدن به وزن مورد انتظار.
۲) اختلال در خواب (پرخوابي يا بي خوابي).
۳) كندي يا تحريك روانی حركتي شديد.
۴) خستگي يا كم انرژي بودن.
۵) احساس بي ارزش بودن يا احساس گناه بي جا و افراطي.
۶) افت توانايي تفكر، تمركز و تصميم گيري.
۷) افكار تكراري در مورد مرگ و خودكشي.

افسردگي كودكي ممكن است به عوامل شيميايي، زيستي، ژنتيكي و عوامل روان شناختي از جمله روان پويايي، شناختي، رفتاري، فشارهاي رواني زندگي و عوامل محيطی اجتماعي يا تركيبي از موارد فوق مربوط باشد. به طور كلي حدود ۲ درصد كودكان پيش از سن بلوغ و حدود ۵ تا ۸ درصد نوجوانان دچار افسردگي هستند و طيف باليني اين اختلال را از غمگيني ساده تا افسردگي اساسي يا اختلال دو قطبي در برمي گيرد. روان درماني و دارو درماني براي كودكان و نوجوانان داراي اختلال هاي افسردگي مفيد تشخيص داده شده است. هرچند شواهد نشان مي دهند كه روان درماني براي اغلب كودكان افسرده مقدم بر دارو درماني است.

از جمله درمان هاي روان شناختي افسردگي، روان درماني روان پويشي است كه طي آن درمانگر با استفاده از روشهاي مختلف به كودك افسرده كمك مي كند تا افكار، احساسات و تخيلات خود را ابراز كند و رابطه بين احساسات و هيجان هاي ناخودآگاه و عملكردهايش را دريابد. يكي از اين روشها گوش كردن به قصة يك كودك است. ترغيب كودك افسرده به شرح دادن قصه خودش به هر طريقي كه مي تواند بسيار درمان كننده است و مي تواند در تسكين بخشيدن به نشانه هاي افسردگي مؤثر واقع شود. اين فن در متون پژوهشي قصه درماني ناميده مي شود. در واقع قصه درماني در سالهاي اخير به صورت يكي از روشهاي بازي درماني كودكان مطرح شده است. البته استفاده از قصه درماني به مثابة يك فن درماني ابعاد گسترده اي دارد و تنها به درمان مشكلات روان شناختي كودكان ختم نمي شود. در قصه درماني فرض بر اين است كه تغيير در زبان و ادبيات قصه هاي زندگي خود به تغيير در معاني زندگي فرد منجر مي شود و تغيير در قصه زندگي فرصت هاي جديدي براي رفتار و روابط با ديگران ايجاد مي كند.

قصه درماني با مفروضه هاي پست مدرنيسم يا فرانوگرايي همخواني دارد. پست مدرنيسم از اين عقيده حمايت مي كند كه هيچ حقيقت مطلقي وجود ندارد، بلكه به نظر و ديدگاه ما بستگي دارد. در دنياي پست مدرن قصه و داستان فضاي آزادي براي عمل كردن به حساب مي آيند. قصه ها به ما را ه حل هايي ارائه مي كنند كه غيرمنتظره و شگفت انگيزند و در عين حال شدني و مثبت هستند. قصه ها به ما امكان مي دهند تا از قفس تعارض هايمان رهايي پيدا كنيم. رويكردهاي داستاني به مراجع جرئت و شهامت تغيير كردن را مي دهد. قصه درمانگران به ما كمك می كنند درباره اينكه كي هستيم، كي بوده ايم و چه می توانیم باشيم، معاني جديدتر و تعبيرهاي جديد ابداع كنيم. از اين نظر آسيب شناسي رواني نمونه اي از قصه هاي زندگي است كه از مسير اصلي خارج شده است و روان درماني تمريني براي ترميم و بازسازي قصه زندگي تلقي مي شود.
شیبانی، شهناز، یوسفی لویه، مجید؛ دلاور، علی. (۱۳۸۵). تاثیر قصه درمانی بر کاهش علائم افسردگی