فردی

مروری بر اختلال جنون دزدی (kleptomania)

مروری بر اختلال جنون دزدی (kleptomania)

یکی از طبقات اختلال تکانه، اختلال جنون دزدی (kleptomania) است. جنون دزدی برای قرن­ها در ادبیات پزشکی و قانونی مطرح بود. آندره متیو، پزشک سوئیسی اولین فردی بود که از این اصطلاح استفاد کرد. جنون دزدی به ناتوانی مکرر برای مقاومت در مقابل تکانه­های دزدی اشیایی است که برای مصرف شخصی ضرورتی ندارد یا ارزش مادی ندارند، اشیا دزدیده شده اغلب دور انداخته می­شود و یا به طور پنهانی بازگردانده می­شوند و یا در خفا نگهدای می­شوند و به طور معمول این بیماران توانایی توانایی خرید اشیای دزدیده شده را دارند. شخص قبل دزدی تنش و انگیختگی قابل ملاحظه­ای دارد که با انتظار هشیارانه­ لذت آمیخته است، دزدی برنامه­ریزی شده نبوده و شخص کسی را در آن درگیر نمی­کند و هیچ­گاه به احتمال گرفتار شدن خود نمی­اندیشند حتی اگر دستگیری­های مکرر منجر به رنج و تحقیر شود. وقتی شی دزدیده شده هدف باشد تشخیص جنون دزدی گذاشته نمی­شود، در جنون دزدی نفس دزدی هدف است و بی­علاقگی به موارد دزدیده شده ویژگی اصلی متمایزکننده دزد معمولی با این افراد مبتلا است. رایجترین اشیا مورد سرقت آن­ها، غذا، پوشاک، لوازم آرایش، دیسک­های فشرده، اسباب­بازی، قلم، کاغذ و پول است. اگرچه یک حس لذت، خشنودی یا آسودگی در زمان دزدی تجربه می­شود اما افراد احساس گناه، پشیمانی یا افسردگی را به سرعت و پس از دزدی توصیف می­کنند. اغلب به علت همین احساس شرم است که افراد دچار جنون دزدی، برای چندین سال پس از آغاز دزدی به درمان روی می­آورند.

وضعیت پزشکی غیرشفاف جنون دزدی در DSM قرار داده شد. DSM-1 به جنون دزدی به­عنوان یک اصطلاح تکمیلی اشاره داشت تا یک تشخیص واقعی، اما در DSM-2 جنون دزدی به­طور کامل حذف شد. بعداً در DSM-3 به­عنوان یک اختلال کنترل تکانه که به طورخاص در جای دیگر نیامده است ورود پیدا کرد و تا نسخه­ی DSM-4-R باقی ماند. تنها در 15 سال اخیر یک پژوهش علمی وجود داشت که ثابت کند که جنون دزدی یک اختلال روانپزشکی قانونی است.

افراد دچار جنون دزدی مجبور به دزدی هستند، چون یک بیمار ذهنی هستند و یک ثبات اخلاقی برای آن­ها وجود ندارد. با توجه به این­تصورکه این رفتار تنها زنان را تحت تاثیر قرار می­دهد، تعاریف در پایان قرن 19 اشاره به بیماری­های شکمی یا تنش قبل قاعدگی به­عنوان علت احتمالی جنون دزدی داشت. در اوایل قرن 20ام، این­که سیستم تولیدمثل به عنوان علتی برای این رفتار بود، به­صورت واقعی از تمام محیط­های پژوهشی و بالینی مرتبط با این اختلال کنار گذاشته شد.